یوحنا 19 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳1 آنگاه پیلاطُس دستور داد عیسی را تازیانه بزنند 2 و سربازان تاجی از خار بافته بر سر او گذاشتند و ردایی ارغوانی رنگ به او پوشانیدند. 3 سپس نزد او آمده میگفتند: «درود بر پادشاه یهود!» و به او سیلی میزدند. 4 بار دیگر پیلاطُس بیرون آمد و به آنها گفت: «ببینید، او را نزد شما میآورم تا بدانید که در او هیچ جرمی نمیبینم.» 5 پس عیسی درحالیکه تاج خاری بر سر و ردایی ارغوانی برتن داشت، بیرون آمد. پیلاطُس گفت: «ببینید، این هم آن مرد!» 6 وقتی سران کاهنان و نگهبانان معبدِ بزرگ او را دیدند، فریاد زدند: «مصلوبش کن! مصلوبش کن!» پیلاطُس گفت: «شما خودتان او را برده مصلوبش کنید، چون من هیچ جرمی در او نمیبینم.» 7 یهودیان پاسخ دادند: «ما شریعتی داریم که به موجب آن او باید بمیرد، زیرا ادّعا میکند که پسر خدا است.» 8 وقتی پیلاطُس این را شنید، بیش از پیش هراسان شد 9 و باز به کاخ خود رفت و از عیسی پرسید: «تو اهل کجا هستی؟» امّا عیسی به او پاسخ نداد. 10 پیلاطُس گفت: «آیا به من جواب نمیدهی؟ مگر نمیدانی که من قدرت دارم تو را آزاد سازم و قدرت دارم تو را مصلوب نمایم؟» 11 عیسی در جواب گفت: «تو هیچ قدرتی بر من نمیداشتی، اگر خدا آن را به تو نمیداد. ازاینرو، کسی که مرا به تو تسلیم نمود گناه بزرگتری مرتکب شده است.» 12 پس از اینکه پیلاطُس این را شنید، سعی کرد او را آزاد سازد، ولی یهودیان دائماً فریاد میزدند: «اگر این مرد را آزاد کنی، دوست قیصر نیستی. هرکه ادّعای پادشاهی کند، دشمن قیصر است.» 13 وقتی پیلاطُس این را شنید، عیسی را بیرون آورد و خود در مَحلی موسوم به سنگفرش که به زبان عبری آن را جباتا میگفتند، بر مسند قضاوت نشست. 14 وقت تهیّه فِصَح و نزدیک ظهر بود که پیلاطُس به یهودیان گفت: «این است پادشاه شما!» 15 ولی آنها فریاد زدند: «اعدامش کن! اعدامش کن! مصلوبش کن!» پیلاطُس گفت: «آیا میخواهید پادشاه شما را مصلوب کنم؟» سران کاهنان جواب دادند: «ما پادشاهی جز قیصر نداریم!» 16 سرانجام پیلاطُس عیسی را به آنها سپرد تا مصلوب شود. پس آنها عیسی را تحویل گرفته بردند. عیسی را بر صلیب میخکوب میکنند ( متّی 27:32-44 ؛ مرقس 15:21-32 ؛ لوقا 23:26-43 ) 17 عیسی درحالیکه صلیب خود را حمل میکرد، به جاییکه به نام «جمجمه» که به عبری به جُلجُتا موسوم است، رفت. 18 در آنجا او را به صلیب میخکوب کردند و با او دو نفر دیگر را در دو سمت او مصلوب کردند، یکی در دست راست و دیگری در دست چپ، و عیسی در بین آن دو نفر بود. 19 پیلاطُس تقصیرنامهای نوشت تا بر صلیب نصب گردد و آن نوشته چنین بود: «عیسای ناصری، پادشاه یهود.» 20 بسیاری از یهودیان این تقصیرنامه را خواندند، زیرا جاییکه عیسی مصلوب شد نزدیک شهر بود و آن تقصیرنامه به زبانهای عبری و لاتین و یونانی نوشته شده بود. 21 بنابراین، سران کاهنان یهود به پیلاطُس گفتند: «ننویس پادشاه یهود؛ بنویس او ادّعا میکرد که پادشاه یهود است.» 22 پیلاطُس پاسخ داد: «آنچه نوشتم، نوشتم.» 23 پس از اینکه سربازان عیسی را به صلیب میخکوب کردند، لباسهای او را برداشتند و چهار قسمت کردند و هریک از سربازان یک قسمت از آن را برداشت، ولی ردای او که درز نداشت و از بالا تا پایین یکپارچه بافته شده بود، باقی ماند. 24 پس سربازان به یکدیگر گفتند: «بیایید ردایش را پاره نکنیم، بلکه قرعه بیندازیم تا ببینیم از آنچه کسی خواهد شد.» و سربازان قرعه انداختند تا این نوشته به حقیقت بپیوندد: «لباسهای مرا در میان خود تقسیم کردند و بر ردای من قرعه افکندند.» 25 نزدیک صلیب عیسی، مادر او به اتّفاق خواهرش مریم زن کلوپاس و مریم مجدلیه ایستاده بودند. 26 وقتی عیسی مادر خود را دید که پهلوی همان شاگردی که او را دوست میداشت ایستاده است، به مادر خود گفت: «ای زن، این پسر تو میباشد.» 27 و بعد به شاگرد خود گفت: «و این مادر تو میباشد.» از همان لحظه، آن شاگرد او را به خانۀ خود برد. عیسی جان میدهد ( متّی 27:45-56 ؛ مرقس 15:33-41 ؛ لوقا 23:44-49 ) 28 بعد از آن، وقتی عیسی دید که همهچیز انجام شده است، گفت: «تشنهام.» و بهاینطریق پیشگویی کتب مقدّس تحقّق یافت. 29 ظرفی پُر از شراب تُرشیده در آنجا قرار داشت. آنها اسفنجی را به شراب آغشته کردند و آن را بر سر نیای گذارده جلوی دهان او گرفتند. 30 وقتی عیسی شراب را چشید، گفت: «تمام شد.» بعد سر به زیر افکنده جان سپرد. به پهلوی عیسی نیزه میزنند 31 چون جمعه با روز تهیّه فِصَح مصادف بود و سران یهود نمیخواستند اجساد مصلوب شدگان در آن سَبَّت بزرگ بر روی صلیب بماند، از پیلاطُس درخواست کردند که ساق پای آن سه را بشکنند و آنها را از صلیب پایین بیاورند. 32 پس سربازان جلو آمدند و ساق پای آن دو نفری را که با عیسی مصلوب شده بودند، شکستند. 33 امّا وقتی نزد عیسی آمدند، دیدند که او مُرده است و ازاینرو ساقهای او را نشکستند. 34 امّا یکی از سربازان نیزهای به پهلوی او فروکرد و خون و آب از بدنش جاری شد. 35 (کسی که خود شاهد این واقعه بود، این را میگوید و شهادت او راست است؛ او حقیقت را میگوید تا شما نیز ایمان آورید.) 36 چنین شد تا این پیشگویی تحقّق یابد: «هیچیک از استخوانهایش شکسته نخواهد شد». 37 و در جای دیگر نوشته شده است: «آنها به کسی که نیزه زدهاند نگاه خواهند کرد.» تدفین عیسی ( متّی 27:57-61 ؛ مرقس 15:42-47 ؛ لوقا 23:50-56 ) 38 بعد از آن، یوسف رامَهای که به علّت ترس از سران یهود مخفیانه شاگرد عیسی بود، نزد پیلاطُس رفت و اجازه خواست که جنازۀ عیسی را بردارد. پیلاطُس به او اجازه داد. پس او آمده جسد عیسی را برداشت. 39 نیقودیموس، یعنی همان کسی که ابتدا شبانه به دیدن عیسی رفته بود، نیز آمد و با خود مخلوطی از مُرّ و چوب عود که در حدود سی کیلو میشد، آورد. 40 آنها بدن عیسی را بردند و مطابق مراسم تدفین یهود در پارچهای کتانی با ادویهجات معطّر پیچیدند. 41 در نزدیکی مَحلی که او مصلوب شده بود، باغی بود و در آن باغ قبر تازهای قرار داشت که هنوز کسی در آن دفن نشده بود. 42 چون روز قبل از سَبَّت بود و قبر هم در همان نزدیکی قرار داشت، جسد عیسی را در آنجا دفن کردند. |
Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023
United Bible Societies