یوحنا 10 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳مَثَل آغل گوسفندان 1 «درحقیقت به شما میگویم هرکه از در به آغل گوسفندان وارد نشود بلکه از راه دیگری بالا رفته وارد شود، او دزد و راهزن است. 2 امّا کسی که از در وارد شود، شبان گوسفندان است. 3 دربان در را برای او باز میکند و گوسفندان صدایش را میشنوند. او گوسفندان خود را به نام میخواند و آنها را بیرون میبرد. 4 وقتی گوسفندان خود را بیرون میبَرد، خودش در جلوی آنها حرکت میکند و گوسفندان بهدنبالش میروند، زیرا صدای او را میشناسند. 5 امّا هرگز بهدنبال غریبه نمیروند، بلکه از او میگریزند، زیرا صدای غریبهها را نمیشناسند.» 6 عیسی این مَثَل را برای ایشان آورد، ولی آنها مقصود او را نفهمیدند. شبان نیکو 7 پس عیسی بار دیگر به آنها گفت: «درحقیقت به شما میگویم که من برای گوسفندان، در هستم. 8 همۀ کسانی که قبل از من آمدند، دزد و راهزن بودند و گوسفندان به صدای آنان گوش ندادند. 9 من در هستم. هرکه از طریق من وارد شود، نجات مییابد و به درون و بیرون میرود و چراگاه پیدا میکند. 10 دزد میآید تا بدزدد، بکُشد و نابود سازد. من آمدهام تا آدمیان حیات یابند و آن را بهطور کامل داشته باشند. 11 «من شبان نیکو هستم. شبان نیکو جان خود را برای گوسفندان فدا میسازد. 12 امّا مزدوری که شبان نیست و گوسفندان به او تعلّق ندارند، وقتی ببیند که گرگ میآید، گوسفندان را میگذارد و فرار میکند. آنگاه گرگ به گلّه حمله کرده گوسفندان را پراکنده میسازد. 13 او میگریزد چون مزدور است و به فکر گوسفندان نیست. 14 من شبان نیکو هستم. من گوسفندان خود را میشناسم و آنها هم مرا میشناسند، 15 همانطور که پدر مرا میشناسد و من پدر را میشناسم. من جان خود را در راه گوسفندان فدا میسازم. 16 من گوسفندان دیگری هم دارم که از این گلّه نیستند؛ باید آنها را نیز بیاورم. آنها صدای مرا خواهند شنید و با هم یک گلّه خواهند شد و یک شبان خواهند داشت. 17 «پدرم مرا دوست دارد، زیرا من جان خود را فدا میکنم تا آن را بار دیگر بازیابم. 18 هیچکس جان مرا از من نمیگیرد، بلکه من به میل خود آن را فدا میکنم. اختیار دارم که آن را فدا سازم و اختیار دارم که آن را باز به دست آورم. پدر این حکم را به من داده است.» 19 بهخاطر این سخنان، بار دیگر در بین مردم دودستگی بهوجود آمد. 20 بسیاری از آنان میگفتند: «او دیو دارد و دیوانه است. چرا به سخنان او گوش میدهید؟» 21 دیگران میگفتند: «کسی که دیو دارد، نمیتواند اینطور سخن بگوید. آیا دیو میتواند چشمان کوران را باز نماید؟» بسیاری عیسی را نمیپذیرند 22 وقتی عید تقدیس در اورشلیم فرارسید، زمستان بود 23 و عیسی در صحن معبدِ بزرگ و در داخل ایوان سلیمان قدم میزد. 24 مردم در اطراف او گرد آمدند و از او پرسیدند: «تا چه موقع ما را در بیتکلیفی نگاه میداری؟ اگر مسیح هستی، آشکارا بگو.» 25 عیسی پاسخ داد: «من به شما گفتهام، امّا شما باور نمیکنید. کارهایی که به نام پدر انجام میدهم بر من شهادت میدهند. 26 امّا شما ایمان نمیآورید چون از گوسفندان من نیستید. 27 گوسفندان من صدای مرا میشنوند و من آنها را میشناسم و آنها بهدنبال من میآیند. 28 من به آنها حیات جاودان میبخشم و آنها هرگز هلاک نخواهند شد و هیچکس نمیتواند آنها را از دست من درآورد. 29 پدر من که آنان را به من بخشیده است، از همه بزرگتر است و هیچکس نمیتواند آنها را از دست پدر من درآورد. 30 من و پدر یک هستیم.» 31 بار دیگر مردم سنگ برداشتند تا او را سنگسار کنند. 32 عیسی به آنها گفت: «من از جانب پدر کارهای نیک بسیاری در برابر شما انجام دادهام. بهخاطر کدامیک از آنها میخواهید مرا سنگسار کنید؟» 33 آنها در جواب گفتند: «برای کارهای نیک نیست که میخواهیم تو را سنگسار کنیم، بلکه بهخاطر کفرگفتن تو است. تو یک انسان هستی ولی ادّعای الوهیّت میکنی!» 34 عیسی در جواب گفت: «مگر در شریعت شما نوشته نشده است که شما خدایان هستید؟ 35 اگر خدا کسانی را که کلام او را دریافت کردهاند خدایان خوانده است، و امکان ندارد که کلام خدا باطل شود، 36 چطور میتوانید به من نسبت کُفرگویی بدهید وقتیکه میگویم پسر خدا هستم؟ 37 اگر من کارهای پدرم را بهجا نمیآورم، به من ایمان نیاورید. 38 امّا اگر کارهای او را انجام میدهم، حتّی اگر به من ایمان نمیآورید، به کارهای من ایمان بیاورید و بدانید و مطمئن شوید که پدر در من است و من در او.» 39 پس بار دیگر آنها میخواستند او را دستگیر کنند امّا از نظر ایشان دور شد. 40 باز عیسی از رود اُردن گذشته به جاییکه یحیی قبلاً تعمید میداد، رفت و در آنجا ماند. 41 بسیاری از مردم نزد او آمدند و گفتند: «یحیی هیچ معجزهای نکرد، امّا آنچه او دربارۀ این مرد گفت، راست بود.» 42 پس بسیاری در آنجا به او ایمان آوردند. |
Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023
United Bible Societies