Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -

اِشعیا 38 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳


بیماری و شفای حِزقیای پادشاه
( دوّم پادشاهان 20‏:1‏-11 ؛ دوّم تواریخ 32‏:24‏-26 )

1 در آن روزها، حِزقیای پادشاه مریض شد و در حال مرگ بود. اِشعیای نبی پسر آموص به دیدن او رفت و به او گفت: «خداوند می‌گوید که امور خود را مرتّب کن، چون تو بهبود نخواهی یافت. خودت را برای مردن آماده کن.»

2 حِزقیا رو به دیوار کرده این‌چنین دعا کرد:

3 «ای خداوند، به‌خاطر بیاور که من تو را صادقانه و با وفاداری خدمت کرده‌ام، و همیشه کوشیده‌ام آنچه را که تو از من خواسته‌ای، انجام دهم.» و بعد به‌سختی گریست.

4 سپس خداوند به اِشعیا فرمود

5 که دوباره نزد حِزقیا برود و به او چنین بگوید: «من یَهْوه، خدای جدّ تو داوود، دعای تو را شنیدم و اشک‌های تو را دیدم؛ من اجازه می‌دهم که تو پانزده سال دیگر زنده بمانی.

6 من تو و شهر اورشلیم را از دست امپراتور آشور نجات داده از آن دفاع خواهم کرد.»

21 اِشعیا از پادشاه خواست که خمیری از انجیر درست کند و آن‌ را روی دُمَل بگذارد تا شفا یابد.

22 حِزقیای پادشاه پرسید: «چه تضمین و نشانه‌ای است که من خواهم توانست به معبدِ بزرگ بروم؟»

7 اِشعیا در جواب گفت: «خداوند در وعدۀ خود امین است و به تو هم علامتی خواهد داد.

8 خداوند در پلّکانی که آحاز پادشاه به‌عنوان ساعت آفتابی ساخته است، سایه را ده قدم به عقب برمی‌گرداند.» و سایه ده قدم به عقب برگشت.

9 بعد از آنکه حِزقیا از بیماری‌اش شفا یافت، این سرود را در ستایش خداوند نوشت:

10 فکر می‌کردم در بهترین روزهای زندگی‌ام، به دنیای مردگان خواهم رفت، و از بقیّهٔ سال‌های خود محروم خواهم شد.

11 فکر می‌کردم که در دنیای زندگان، من دیگر هیچ‌وقت خداوند یا انسان زنده‌ای را نخواهم دید.

12 رشتهٔ زندگی من قطع شده و به پایان رسیده بود، مانند چادری که برچیده شده و پارچه‌ای که از کارگاه بافندگی بُریده شده باشد، فکر کردم خدا به زندگی‌ام پایان داده است.

13 تمام شب از درد فریاد کشیدم، گویی شیری تمام استخوان‌های مرا خرد می‌کند. فکر کردم خداوند به زندگی‌ام پایان داده است.

14 صدایم مثل صدای یک پرستو ضعیف بود، و مثل یک کبوتر می‌نالیدم. چشمانم از نگاه کردن به آسمان خسته شده است. ای خداوند، مرا از تمام این بلایا خلاص کن.

15 من چه می‌توانم بگویم؟ خداوند چنین کرده است. جانم در عذاب است و نمی‌توانم بخوابم.

16 ای خداوند، من برای تو، فقط برای تو زندگی خواهم کرد. مرا شفا ده و بگذار زنده بمانم.

17 به‌یقین تلخی‌ای که من تحمّل کردم، به نفع من خواهد شد. تو جان مرا از خطر می‌رهانی، و تمام گناهان مرا می‌بخشی.

18 هیچ‌کس از دنیای مردگان نمی‌تواند تو را بستاید؛ مردگان نمی‌توانند به وفاداری تو اعتماد کنند.

19 فقط زندگان تو را حمد و ثنا می‌گویند، همان‌طور که من تو را می‌ستایم. نیاکان به فرزندان خود خواهند گفت که تو چقدر امین و با وفا هستی!

20 خداوندا، تو مرا شفا دادی. تو را با نواختن چنگ و سراییدن سرود ستایش خواهیم کرد؛ در همهٔ روزهای عمرمان، در معبدِ بزرگ تو.

Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023

United Bible Societies
ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:



ကြော်ငြာတွေ