حزقیال 3 - مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳1 خدا گفت: «ای انسان فانی، این طومار را بخور و سپس نزد قوم اسرائیل برو و سخن بگو.» 2 پس دهانم را باز کردم و او طومار را داد که بخورم. 3 او گفت: «ای انسان فانی، طوماری را که به تو دادم بخور و شکم خود را از آن پُر کن.» آنگاه آن را خوردم و در دهانم مانند عسل شیرین بود. 4 سپس خدا به من گفت: «ای انسان فانی، نزد قوم اسرائیل برو و سخنان مرا دقیقاً به ایشان بگو. 5 زیرا که تو را نزد قوم اسرائیل میفرستم، نه مردمی با زبان ناشناخته دشوار. 6 اگر تو را نزد قومهایی فرستاده بودم که فهمیدن زبان آنها برای تو مشکل بود، آنها به تو گوش میدادند؛ 7 امّا قوم اسرائیل به تو گوش نخواهند داد؛ ایشان نمیخواهند به من گوش کنند، چون همۀ قوم اسرائیل سرسخت و خیرهسر هستند. 8 اکنون من روی تو را به سرسختی ایشان و پیشانی تو را به سختی پیشانی ایشان میسازم 9 و مانند سنگ، محکم و همچون الماس، سخت میگردانم تا از این مردم سرکش نترسی.» 10 خدا در ادامه گفت: «ای انسان فانی، بادقّت توجّه کن و آنچه را که به تو میگویم بهخاطر بسپار. 11 آنگاه نزد مردم قوم خودت که در تبعید میباشند برو و آنچه را که من، خداوند متعال میگویم بگو، خواه بشنوند و خواه نشنوند.» حِزقیال در کنار رود خابور 12 آنگاه روح خدا مرا بلند کرد و از پشت سر من غرّش عظیمی برخاست که میگفت: «متبارک باد جلال خداوند در جایگاه آسمانی او!» 13 از بههمخوردن بالهای آن موجودات و چرخهای کنار آنها، صدای بلندی چون صدای زلزله برمیخاست. 14 قدرت خداوند با نیروی عظیمی بر من آمد و روح او مرا برد. و همچنان که قدرت خدا بر من مستولی میشد، احساس خشم و اندوه کردم. 15 به تِلاَبیب، نزد تبعیدیانی که در کنار رود خابور ساکن بودند، رسیدم و در آنجا مدّت هفت روز حیرت زده نشستم. خداوند حِزقیال را به دیدهبانی برمیگزیند ( حزقیال 33:1-9 ) 16 در پایان روز هفتم خداوند با من چنین سخن گفت: 17 «ای انسان فانی، من تو را به دیدهبانی قوم اسرائیل گماشتهام. هرگاه کلمهای از دهان من شنیدی، باید از طرف من به ایشان هشدار دهی. 18 اگر اعلام کنم که شخص شریری خواهد مرد و تو هشدار مرا به او نرسانی و نگویی که از کارهای بد خود توبه کند، درآنصورت بهخاطر گناه خود میمیرد، ولی من تو را مسئول مرگ او خواهم دانست. 19 هرگاه به شخص بدکاری هشدار بدهی و او بازهم توبه نکند و از گناه کردن دست نکشد، آنگاه او غرق در گناه خواهد مُرد، ولی تو جان سالم بهدر خواهی برد. 20 «اگر مردی نیک از نیکویی خود روی برگرداند و مرتکب شرارت شود، و من سنگ لغزش در راهش قرار دهم، در صورتی که تو به او هشدار ندهی او خواهد مُرد؛ من کارهای نیکوی او را به یاد نخواهم آورد و تو را مسئول مرگ او خواهم دانست. 21 امّا اگر مرد درستکاری را از گناه کردن هشدار دادی و از گناه کردن دست کشید، بهراستی زنده خواهد ماند، زیرا هشدار را پذیرفت و تو جان خود را نجات دادهای.» حِزقیال قادر به صحبت نخواهد بود 22 در آنجا بار دیگر حضور پُرتوان خداوند را احساس کردم و به من گفت: «برخیز و به دشت برو و من در آنجا با تو سخن میگویم.» 23 پس برخاستم و به دشت رفتم و آنجا جلال خداوند را همانگونه که در کنار رود خابور دیده بودم، مشاهده کردم و من به روی خود به خاک افتادم. 24 امّا روح خدا بر من آمد و مرا بر پایهایم برپا داشت و با من سخن گفت: «برو و خود را در خانهات زندانی کن. 25 ای انسان فانی، تو را به بند خواهند کشید تا نتوانی به میان مردم بیرون بروی. 26 من زبانت را به کامت میچسبانم تا گنگ شوی و نتوانی این قوم سرکش را سرزنش کنی. 27 سپس وقتی دوباره من با تو صحبت کنم و دوباره به تو قدرت سخن گفتن بدهم، تو به آنها خواهی گفت که من خداوند متعال، چه میگویم. برخی از آنها گوش خواهند داد و امّا برخی به تو بیاعتنایی میکنند، زیرا آنها قومی سرکش میباشند.» |
Today's Persian Version Revised (TPVR) © United Bible Societies, 2023
United Bible Societies