Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




مزامیر 69:8 - مژده برای عصر جدید

8 نزد فامیلم مانند یک غریبه و نزد خانواده‌ام مانند بیگانه‌ها شده‌ام.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

8 در چشم برادرانم بیگانه گشته‌ام و در نظر پسران مادرم، اجنبی می‌نمایم؛

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

8 نزدبرادرانم اجنبی شدهام و نزد پسران مادر خودغریب.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

8 نزد برادران خود غریب هستم و در خانوادهٔ خود بیگانه محسوب می‌شوم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

8 نزد فامیلم مانند یک غریبه و نزد خانواده‌ام مانند بیگانه‌ها شده‌ام.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

8 نزد برادرانم اجنبی شده‌ام و نزد پسران مادر خود غریب.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




مزامیر 69:8
18 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

همهٔ دشمنانم، به خصوص همسایگانم مرا تحقیر می‌کنند، آشنایانم از من می‌ترسند و وقتی مرا در کوچه می‌بینند، می‌گریزند.


دوستان و همسایگانم به‌خاطر بلایی که بر من آمده از من دوری می‌کنند و حتّی خویشاوندانم از من گریزانند.


دشمنان تو، پادشاه برگزیدهٔ تو را مسخره می‌کنند و هر کجا که می‌رود، به او اهانت می‌کنند.


خداوند تا به ابد متبارک باد! آمین و آمین!


پشتم را برای آنهایی که مرا با شلاّق می‌زدند، برهنه نمودم، و وقتی به من ناسزا می‌گفتند، ریش‌های مرا می‌کندند، و به من آب دهان می‌انداختند، اعتراضی نکردم.


ما او را خوار شمردیم و طرد کردیم، و او متحمّل رنج و درد شد. کسی نمی‌خواست حتّی به او نگاه کند، ما او را نادیده گرفتیم، مثل ‌اینکه اصلاً وجود نداشت.


«او متحمّل مجازاتی شد که حقِّ ما بود، و او دردهایی را تحمّل کرد که می‌بایست ما تحّمل می‌کردیم. و ما پنداشتیم که درد و رنج و زحمتهای او مجازاتی از جانب خدا بود.


آنگاه من گفتم: «ای خداوند، خودت خوب می‌دانی. مرا به یادآور و به من کمک کن. اجازه بده تا از کسانی‌که به من جفا می‌کنند، انتقام بگیرم. در برابر آنها آن‌قدر صبور نباش مبادا در کشتن من موفّق شوند. به‌ یاد آور که به‌خاطر توست که من متحمّل تمام این توهین‌ها می‌شوم.


امّا تمام این چیزها اتّفاق افتاد تا آنچه انبیا در کتاب‌مقدّس نوشته‌اند به انجام رسد.» در این وقت همهٔ شاگردان او را ترک كرده، گریختند.


او به قلمرو خود آمد ولی متعلّقانش او را قبول نكردند.


چونكه برادرانش هم به او ایمان نداشتند.


چون الیاب، برادر بزرگ او دید که داوود با آن مردان حرف می‌زند، خشمگین شد و پرسید: «اینجا چه می‌کنی؟ آن چند تا گوسفند را در بیابان، نزد چه کسی گذاشتی؟ من تو آدم بدجنس را می‌شناسم و می‌دانم که به بهانهٔ دیدن جنگ آمده‌ای.»


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ