اِشعیا 38:15 - مژده برای عصر جدید

¹⁵ چه بگویم؟ خداوند چنین کرده است. جانم در عذاب است و نمی‌توانم بخوابم.

هزارۀ نو

¹⁵ اما چه گویم که او با من سخن گفته، و خود چنین کرده است. به سبب تلخی جان خویش همۀ سالهای عمرم آهسته گام می‌زنم.

Persian Old Version

¹⁵ «چه بگویم چونکه او به من گفته است وخود او کرده است. تمامی سالهای خود را بهسبب تلخی جانم آهسته خواهم رفت.

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

¹⁵ چه بگویم که خداوند مرا بدین روز انداخته بود. از تلخی جان، خواب از چشمانم رفته بود.

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

¹⁵ من چه می‌توانم بگویم؟ خداوند چنین کرده است. جانم در عذاب است و نمی‌توانم بخوابم.

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

¹⁵ چه بگویم چونکه او به من گفته است و خود او کرده است. تمامی سالهای خود را به خاطر تلخی جانم آهسته خواهم رفت.

اِشعیا 38:15 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ

۱پادشاهان 21:27

هنگامی‌ که اخاب این سخنان را شنید، جامهٔ خود پاره کرد و پلاس بر تن کرد و روزه گرفت و بر پلاس می‌خوابید و اندوهگین و افسرده راه می‌رفت.

۲پادشاهان 4:27

امّا وقتی به سر کوه نزد الیشع رسید، به پاهایش چسبید. جیحزی آمد تا او را از پاهایش دور کند، الیشع گفت: «او را رها کن، مگر نمی‌بینی او عمیقاً ناراحت است؟ و خداوند در مورد آن چیزی به من نگفته است.»

عِزرا 9:10

«امّا بعد از این‌همه وقایع، دیگر چه می‌توانیم بگوییم؟ ما باز هم از فرامین تو ای خدا،

ایّوب 10:1

از زندگی سیر شده‌ام، بنابراین می‌خواهم از زندگی تلخ و زار خود ناله و شکایت کنم.

ایّوب 21:25

برخی هم در بدبختی، درحالی‌که لذّتی از زندگی نبرده‌اند، می‌میرند.

ایّوب 7:11

از همین سبب است که نمی‌توانم خاموش بمانم و می‌خواهم درد و رنج خود را بیان کنم.

مزامیر 116:1

خداوند را دوست دارم، زیرا او دعا و التماس مرا می‌شنود.

امثال 31:6

شراب را به کسانی بده که در انتظار مرگ هستند و به کام کسانی بریز که در بدبختی و تلخکامی به سر می‌برند،

اِشعیا 38:17

در حقیقت تلخی‌ای که من تحمّل کردم به نفع من شد. تو جان مرا از خطر برهان، و تمام گناهان مرا ببخش.

یوحنا 12:27

«اكنون جان من در اضطراب است. چه بگویم؟ آیا بگویم: 'ای پدر مرا از این ساعت برهان؟' امّا برای همین منظور به این ساعت رسیده‌ام.

یوشع 7:8

خداوندا، اکنون چاره چیست؟ مردم اسرائیل از نزد دشمنان فرار کرده‌اند.

۱سموئیل 1:10

حنا درحالی‌که با سوز دل به درگاه خداوند دعا می‌کرد، به تلخی می‌گریست.