Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




اِشعیا 15:5 - مژده برای عصر جدید

5 جانم برای موآب در فغان است: مردم به شهر صوغر و عجلت شلیشیا گریخته‌اند. بعضی گریه‌‌کنان از جاده لوحیت بالا می‌روند و بعضی دیگر زاری‌کنان به طرف حورونایم فرار می‌کنند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

5 دل من برای موآب فریاد برمی‌آورد؛ برای فراریانش که تا ’صوعَر‘ و ’عِجلَت‌شِلیشیا‘ یافت می‌شوند. زیرا که از سربالاییِ ’لوحیت‘، گریان بالا می‌روند و در راهِ ’حورونایِم‘ فریاد نابودی برمی‌آورند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

5 دل من به جهت موآب فریاد برمی آورد. فراریانش تا به صوغر و عجلت شلشیا نعره میزنند زیرا که ایشان به فراز لوحیت با گریه برمی آیند. زیرا که از راه حورونایم صدای هلاکت برمی آورند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

5 دلم برای موآب نالان است. مردم موآب به صوغر و عجلت شلشیا فرار می‌کنند؛ با گریه از گردنهٔ لوحیت بالا می‌روند؛ صدای نالهٔ ایشان در طول راه حورونایم به گوش می‌رسد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

5 جانم برای موآب در فغان است؛ مردم آن به شهر صوعَر و عِجلَت شِلیشیا گریخته‌اند. بعضی گریه‌کنان از جادهٔ لوحیت بالا می‌روند و بعضی دیگر زاری‌کنان به‌طرف حورونایِم فرار می‌کنند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

5 دل من به جهت موآب فریاد برمی‌آورد. فراریانش تا به صوغَر و عِجلَت‌شِلشیا نعره می‌زنند، زیرا که ایشان به سربالایی لوحیت با گریه برمی‌آیند. زیرا که از راه حورونایم صدای هلاکت برمی‌آورند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




اِشعیا 15:5
23 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

لوط‌ خوب‌ به ‌اطراف‌ نگاه‌ كرد و دید كه ‌تمام‌ دشت ‌اردن‌ و تمام ‌راه‌ صوغر مانند باغ‌ خداوند و یا مانند زمین‌ مصر، آب‌ فراوان ‌دارد. (این‌ قبل‌ از آن ‌بود كه خداوند شهرهای سدوم‌ و غموره‌ را خراب كند.)


رفتند تا با پنج‌ پادشاه‌ دیگر یعنی بابرا پادشاه ‌سدوم‌، بیرشا پادشاه‌ غموره‌، شیناب ‌پادشاه ‌ادما، شمبر پادشاه‌ زبوئیم‌ و پادشاه ‌بلا یعنی صوغر جنگ ‌كنند.


عجله ‌كن‌، تند برو، من‌ قبل‌ از اینكه‌ تو به‌ آن‌ شهر برسی كاری نمی‌توانم ‌بكنم‌.» چونكه ‌لوط‌ گفت ‌آن ‌شهر كوچک‌ است‌، آن ‌شهر صوغر نامیده‌ شد.


همگی درحالی‌که با صدای بلند گریه می‌کردند، همراه با پادشاه از وادی قدرون عبور کردند و به طرف بیابان به راه افتادند.


داوود درحالی‌که گریه می‌کرد پای برهنه و سر پوشیده به فراز کوه زیتون بالا رفت. همهٔ همراهان او هم سرهای خود را پوشانده بودند و به دنبال او می‌رفتند و می‌گریستند.


اکنون خداوند می‌گوید: «دقیقاً در مدّت سه سال، ثروت عظیم موآب از بین خواهد رفت. از جمعیّت زیاد آن، تعداد کمی زنده می‌مانند و آنها ناتوان خواهند بود.»


اکنون زمان وحشت، شکست و آشفتگی در درّهٔ رؤیاهاست و این خواست خداوند، خدای متعال برای ماست. دیوارهای شهر ما فروریخته و فریاد مردم برای کمک در کوهها طنین انداخته است.


شما دایماً در اندیشهٔ توطئه‌های شرارت‌بار هستید، و می‌خواهید هرچه سریعتر آن نقشه‌ها اجرا شوند. برای کشتن آدمهای بی‌گناه هیچ‌وقت تأمل نمی‌‌کنید. هر جا می‌روید خرابی و ویرانی بجا می‌گذارید،


اگر گوش ندهید، به‌خاطر غرور شما در خفا خواهم گریست. برای قوم خدا که به اسارت رفته‌اند به سختی خواهم گریست و اشک خواهم ریخت.


امّا ای خداوند، من هیچ‌وقت مصرّانه از تو نخواستم تا آنها را دُچار مصیبت کنی و من در آرزوی روزهای سیاه برای آنها نبودم. خداوندا، تو این را می‌دانی و از آنچه گفته‌ام آگاهی.


درد! دردی که نمی‌توانم آن را تحمّل کنم! قلبم! قلبم بشدّت می‌تپد! نمی‌توانم ساکت بمانم، صدای شیپورها و فریادهای جنگ را می‌شنوم.


مصیبت‌ها یکی پس از دیگری می‌آیند، و تمام مملکت ویران شده است. چادر‌های ما ناگهان درهم شکسته و پرده‌های آنها پاره‌پاره شده‌اند.


مردم حورونایم با فریاد می‌گویند: 'خشونت! ویرانی!'


هق‌هق گریه‌هایشان را در سربالایی‌های جادهٔ لوحیت، و فریاد نومیدانهٔ آنها را در سرازیری‌های جادهٔ حورنایم بشنوید.


وقتی بابل سقوط کند چنان سر و صدایی برمی‌خیزد که تمام زمین به لرزه خواهد افتاد و فریاد آنها را سایر ملّتها خواهند شنید.»


من گفتم: «برای آن کوهها در ماتم، و برای آن چراگاهها گریان هستم، چون همهٔ آنها خشک شده‌اند و دیگر کسی از آنجا گذر نمی‌کند. دیگر صدای گلّه و رمه از آنجا شنیده نمی‌شود، و حتّی پرندگان و حیوانات هم از آنجا رفته‌اند.»


وای بر تو ای موآب! ای قوم کموش هلاک شدید. پسرانش را فراری و دخترانش را به دست سیحون، پادشاه اموری اسیر ساخت.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ