همچنین درخواست کردم که نامه‌ای به آساف، جنگلبان جنگلهای سلطنتی بنویسد تا اَلوار مورد نیاز برای بازسازی دروازه‌های قلعهٔ مجاور معبد بزرگ و دیوارهای شهر و خانه‌ای را که در آن زندگی کنم، به من بدهد. شاهنشاه همهٔ درخواست‌های مرا پذیرفت زیرا خدا با من بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။

غزل غزلها 4:12

ای محبوبهٔ من و ای عروس من، تو همچون باغ دربسته و همانند چشمه‌ای دست نیافتنی هستی.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။

غزل غزلها 4:13

تو مثل باغ پُر میوهٔ انار هستی که میوه‌های لذیذ به بار می‌آورد. در تو سُنبل و ریحان،

အခန်းကိုကြည့်ပါ။

غزل غزلها 4:16

ای نسیم شمالی و ای باد جنوبی! به‌ باغ من بوزید و آن را معطّر سازید. بگذارید محبوب من به باغ خود بیاید و از میوه‌های لذیذ آن بخورد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။

غزل غزلها 5:1

ای دلبر من و ای عروس من، من به باغ خود آمده‌‌ام. مُر و ادویه‌جاتم را می‌چینم. عسل و شانهٔ عسل خود را می‌خورم و شراب و شیر خود را می‌نوشم. ای دلدادگان بنوشید و از مستی عشق سرمست شوید.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။

غزل غزلها 6:2

محبوب من به باغ خود رفته است تا گلّهٔ خود را در میان گُلهای خوشبو بچراند و سوسن‌ها را بچیند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။

اِرمیا 39:4

وقتی صدقیای پادشاه و سربازانش این وضع را دیدند، سعی کردند شبانه از شهر فرار کنند. آنها از راه باغچه‌های کاخ بیرون رفتند، و از راه دروازه‌ای که دو دیوار را به هم می‌پیوست، گذشتند و به طرف دشت اردن فرار کردند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။

ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ပံ့ပိုးပေးထားသော လင့်ခ်များ

ကြော်ငြာတွေ

جامعه 2:5 - مژده برای عصر جدید

جامعه 2:510 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ

جامعه 2:5
10 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ