۲سموئیل 19:1 - مژده برای عصر جدید

¹ یوآب باخبر شد که پادشاه برای ابشالوم گریه می‌کند و سوگوار است.

هزارۀ نو

¹ و اما یوآب را خبر آوردند که: «اینک پادشاه می‌گرید و به سوگ اَبشالوم نشسته است.»

Persian Old Version

¹ و به یوآب خبر دادند که اینک پادشاه گریه میکند و برای ابشالوم ماتم گرفته است.

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

¹ به یوآب خبر دادند که پادشاه برای ابشالوم عزا گرفته است و گریه می‌کند.

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

¹ یوآب باخبر شد که داوود پادشاه برای اَبشالوم گریه می‌کند و سوگوار است.

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

¹ و به يوآب خبر دادند که اينک پادشاه گريه می‌کند و برای اَبشالوم ماتم گرفته است.

۲سموئیل 19:1 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ

پیدایش 37:35

تمام‌ پسرها و دخترهای او آمدند تا او را تسلّی بدهند، امّا او آنها را رد كرد و گفت‌: «من ‌با ماتم ‌به‌ گور خواهم ‌رفت‌.» پس‌ او به‌ گریه ‌و زاری برای پسرش ‌ادامه‌ می‌داد.

۲سموئیل 18:12

امّا آن مرد به او گفت: «اگر هزار سکّهٔ نقره هم می‌دادی، دست خود را بر پسر پادشاه بلند نمی‌کردم، زیرا شنیدم که داوود به تو و ابیشای و اتای چه امر کرد. او گفت که به‌خاطر او به ابشالوم جوان صدمه‌ای نرسانیم.

۲سموئیل 18:14

یوآب گفت: «نمی‌خواهم با این حرفها وقت خود را تلف کنم.» آنگاه درحالی‌که ابشالوم زنده بود سه نیزه را گرفته و به قلب او فرو کرد.

۲سموئیل 18:20

یوآب به او گفت: «نه، تو نباید امروز این مژده را به او بدهی. یک روز دیگر این کار را بکن، زیرا پسر پادشاه مرده است.»

۲سموئیل 18:33

پادشاه بسیار غمگین شد و به اتاق بالای دروازه رفت و گفت: «ای فرزندم، ابشالوم، ای پسرم، ابشالوم! ای کاش من به جای تو می‌مردم! ای ابشالوم، فرزندم، پسرم!»

۲سموئیل 18:5

پادشاه به یوآب، ابیشای و اتای گفت: «به‌خاطر من با ابشالوم که جوان است با ملایمت رفتار کنید.» همهٔ مردم فرمانی را که داوود دربارهٔ ابشالوم داد، شنیدند.

۲سموئیل 19:2

چون مردم شنیدند که پادشاه به‌خاطر پسر خود بسیار غمگین است، پیروزی آن روز به اندوه تبدیل شد.

امثال 17:25

فرزند احمق مایهٔ غم و اندوه پدر و تلخکامی مادر است.

زَکریا 12:10

«من بر خاندان داوود و ساکنان اورشلیم روح ترحّم و دعا خواهم ریخت. آنها بر من که نیزه زده‌اند خواهند نگریست و مانند کسی‌که برای یگانه فرزند خود عزا می‌گیرد، ماتم خواهند گرفت و چنان به تلخی اشک خواهند ریخت که گویی پسر نخستزاده‌شان مرده است.