۱سموئیل 4:16 - مژده برای عصر جدید16 آن مرد به عیلی گفت: «من امروز از میدان جنگ گریخته به اینجا آمدم.» عیلی پرسید: «فرزندم، وضع جنگ چطور بود؟» အခန်းကိုကြည့်ပါ။هزارۀ نو16 آن مرد به عیلی گفت: «من همانم که از میدان نبرد آمده است؛ امروز از آنجا گریختم.» عیلی پرسید: «پسرم، چه شد؟» အခန်းကိုကြည့်ပါ။Persian Old Version16 پس آن مرد به عیلی گفت: «منم که از لشکرآمده، و من امروز از لشکر فرار کردهام.» گفت: «ای پسرم کار چگونه گذشت؟» အခန်းကိုကြည့်ပါ။کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر16 او به عیلی گفت: «من امروز از میدان جنگ فرار کرده، به اینجا آمدهام.» عیلی پرسید: «پسرم، چه اتفاقی افتاده است؟» အခန်းကိုကြည့်ပါ။مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳16 آن مرد به عیلی گفت: «من امروز از میدان جنگ گریخته به اینجا آمدم.» عیلی پرسید: «فرزندم، وضع جنگ چطور بود؟» အခန်းကိုကြည့်ပါ။کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده16 پس آن مرد به عيلی گفت: «منم که از میدان نبرد آمدهام. من امروز از لشکر فرار کردم.» عیلی گفت: «ای پسرم، کار چگونه گذشت؟» အခန်းကိုကြည့်ပါ။ |
خداوند باز صدا کرد: «سموئیل!» سموئیل نمیدانست که او خداوند است، زیرا خداوند تا به حال با او صحبت نکرده بود، پس از جای خود برخاست و دوباره نزد عیلی رفت و پرسید: «بلی، چه میخواهی؟» عیلی گفت: «فرزندم، من تو را صدا نکردم، برو بخواب.» سموئیل هنوز خداوند را نمیشناخت زیرا تا به حال پیامی از طرف خدا به او نرسیده بود.