Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




مکاشفه 14:1 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

1 و دیدم که اینک برّه، بر کوه صهیون ایستاده است و با وی صد و چهل و چهار هزار نفر که اسم او و اسم پدر او را بر پیشانی خود نوشته داشتند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

1 آنگاه همین که نظر کردم، آن بره را دیدم بر کوه صَهیون ایستاده با یکصد و چهل و چهار هزار تن که نام او را و نام پدر او را بر پیشانی نوشته داشتند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

1 و دیدم که اینک بره، بر کوه صهیون ایستاده است و با وی صد و چهل وچهار هزار نفر که اسم او و اسم پدر او را بر پیشانی خود مرقوم میدارند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

1 آنگاه برّه را دیدم که در اورشلیم بر کوه صهیون ایستاده است. همراه او صد و چهل و چهار هزار نفر بودند که بر پیشانی‌شان نام او و نام پدر او نوشته شده بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

1 آنگاه نگاه كردم و برّه را بر فراز كوه صهیون ایستاده دیدم. همراه او یكصد و چهل و چهار هزار نفر بودند كه نام او و نام پدرش بر پیشانی آنها نوشته بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

1 آنگاه نگاه کردم و برّه را بر فراز کوه صهیون ایستاده دیدم. همراه او یکصد و چهل‌وچهار هزار نفر بودند که نام او و نام پدرش بر پیشانی آن‌ها نوشته شده بود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




مکاشفه 14:1
30 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

«و من پادشاه خود را برپا کرده‌ام، بر کوه مقدس خود صهیون.»


اما صَهیون می‌گوید: «یهوه مرا ترک نموده و خداوند مرا فراموش کرده است.»


پس کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: «ای اِرمیا، چه می‌بینی؟» گفتم: «شاخه‌ای از درخت بادام می‌بینم.»


پس نگریستم و اینک باد شدیدی از طرف شمال برمی‌آید، و ابر بزرگی، و آتش جهنده، و درخشندگی‌ای گرداگردش، و از میانش یعنی از میان آتش، چیزی همانند برنج درخشنده بود.


پس نگریستم و اینک بر فلکی که بالای سر کروبیان بود چیزی شبیه تختی سنگ یاقوت کبود ظاهر شد.


و نگریستم و اینک چهار چرخ به پهلوی کروبیان، یعنی یک چرخ به پهلوی یک کروبی و چرخ دیگر به پهلوی کروبی دیگر ظاهر شد. و ظاهر چرخها مثل سنگ زبرجد درخشان بود.


پس نگریستم و اینک دستی به سوی من دراز شد و در آن طوماری بود.


پس مرا از راه دروازه شمالی پیش روی معبد آورد و نگریستم و اینک جلال خداوند معبد خداوند را پر ساخته بود و بر روی خود در افتادم.


پس مرا به دروازه صحن آورد و دیدم که اینک سوراخی در دیوار است.


و خداوند به او گفت: «از میان شهر، یعنی از میان اورشلیم بگذر و بر پیشانی کسانی که به خاطر همه کارهای زشتی که در آن کرده می‌شود، آه و ناله می‌کنند، نشان بگذار.»


پس من، دانیال، نظر کردم و اینک دو نفر دیگر، یکی به این طرف و دیگری به آن طرف رود ایستاده بودند.


و واقع خواهد شد هر ‌که نام خداوند را بخواند، نجات یابد، زیرا در کوه صَهیون و در اورشلیم، چنانکه خداوند گفته است، باقیماندگانی خواهد بود و در میان باقیماندگان، آنانی که خداوند ایشان را خوانده است.


و گفت: «ای عاموس، چه می‌بینی؟» من جواب دادم که «سبدی از میوه.» و خداوند به من گفت: «انتها بر قوم من اسرائیل رسیده است و از ایشان دیگر در نخواهم گذشت.»


و لنگان را باقیمانده‌ای، و دور شدگان را قوم قوی خواهم ساخت. و خداوند در کوه صَهیون بر ایشان از الان تا به ابد سلطنت خواهند نمود.


و به من گفت: «چه چیز می‌بینی؟» گفتم: «اینک شمعدانی می‌بینم که تمامش طلاست و روغندانش بر سرش و هفت چراغش بر آن است و هر چراغ که بر سرش می‌باشد، هفت لوله دارد.


«لیکن به شما می‌گویم، هر ‌که نزد مردم به من اقرار کند، پسر انسان نیز پیش فرشتگان خدا او را اقرار خواهد کرد.


چنانکه نوشته شده است که: «اینک در صهیون یک سنگ لغزش و صخره لغزش می‌نهم و هر ‌که بر او ایمان آورد، خجل نخواهد گردید.»


و دیدم که اینک ابری سفید پدید آمد و بر ابر، کسی مثل پسر انسان نشسته که تاجی از طلا دارد و در دستش داسی تیز است.


و در حضور تخت و چهار حیوان و پیران، سرودی جدید می‌سرایند و هیچ‌‌کس نتوانست آن سرود را بیاموزد، جز آن صد و چهل و چهار هزار که از جهان خریده شده بودند.


و بعد از این دیدم که قُدس خیمه شهادت در آسمان گشوده شد،


و چهرهٔ او را خواهند دید و اسم او بر پیشانی ‌ایشان خواهد بود.


هر ‌که غالب آید، او را در معبد خدای خود ستونی خواهم ساخت و دیگر هرگز بیرون نخواهد رفت و نام خدای خود را و نام شهر خدای خود یعنی اورشلیم جدید را که از آسمان از جانب خدای من فرود می‌آید، و نام جدید خود را بر او خواهم نوشت.


بعد از این دیدم که ناگاه دروازه‌ای در آسمان باز شده است و آن صدای اوّل را که شنیده بودم که همچون بانگ شیپور با من سخن می‌گفت، بار دیگر می‌گوید: «به اینجا بالا بیا تا اموری را که بعد از این باید واقع شود، به تو نشان دهم.


و دیدم که اینک اسبی پریده‌ رنگ و کسی بر آن سوار شده که اسم او مرگ است و عالم مردگان از عقب او می‌آید؛ و به آن دو اختیار بر یک چهارم زمین داده شد تا به شمشیر و قحطی و طاعون و با وحوش زمین بکشند.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ