مزامیر 73:7 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

⁷ چشمان ایشان از چاقی به در آمده است و خیالات دلشان را حد و مرزی نیست.

هزارۀ نو

⁷ چشمانشان از فربهی به در آمده است و خیالات دل ایشان را حد و مرزی نیست.

Persian Old Version

⁷ چشمان ایشان از فربهی بدرآمده است و از خیالات دل خود تجاوز میکنند.

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

⁷ قلبشان مملو از خباثت است و از فکرشان شرارت تراوش می‌کند.

مژده برای عصر جدید

⁷ دلهایشان پُر از شرارت است و افکار شرارت‌آمیز در سر خود می‌پرورانند.

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

⁷ چشمانشان از فربهی بیرون زده است، و افکارشان مملو از شرارت‌ است.

مزامیر 73:7 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ

اِستر 3:11

و پادشاه به هامان گفت: «هم نقره و هم قوم را به تو دادم تا هر چه در نظرت پسند آید، به ایشان بکنی.»

ایّوب 15:27

چونکه روی خود را به پیه پوشانیده، و کمر خود را با چربی آراسته ساخته است.

مزامیر 119:70

دل ایشان مثل پیه فربه است. و امّا من در شریعت تو لذّت می‌یابم.

مزامیر 17:10

دل فربه خود را بسته‌اند. به زبان خویش سخنان تکبرآمیز می‌گویند.

مزامیر 17:14

از آدمیان، ای خداوند، به ‌دست خویش، از اهل جهان که نصیب ایشان در زندگانی است. که شکم ایشان را به گنج خود پر ساخته‌ای و از فرزندان سیر شده، زیادی مال خود را برای کودکان خویش ترک می‌کنند.

مزامیر 73:12

اینک اینان شریر هستند که همیشه مطمئن بوده، در دولتمندی افزوده می‌شوند.

اِشعیا 3:9

سیمای رویهای ایشان به ضد ایشان شاهد است و مثل سُدوم گناهان خود را فاش کرده، آنها را مخفی نمی‌دارند. وای بر جانهای ایشان، زیرا که به جهت خویشتن شرارت را به عمل آورده‌اند.

اِرمیا 5:28

فربه و آراسته می‌شوند، کارهای زشتشان را حدی نیست. به شکایت یتیمان رسیدگی نمی‌کنند تا داد آنها را بگیرند، و به دفاع از حق محتاجان برنمی‌خیزند.

حزقیال 16:49

اینک گناه خواهرت سُدوم این بود که تکبّر و فراوانی نان و رفاه و آسوده‌خیالی برای او و دخترانش بود و فقیران و مسکینان را دستگیری ننمودند.

۱سموئیل 25:2

و در مِعون کسی بود که املاکش در کَرمِل بود و آن مرد بسيار دولتمند بود و سه هزار گوسفند و هزار بز داشت. او گوسفندان خود را در کَرمِل پشم می‌بريد.

۱سموئیل 25:36

پس اَبيجايل نزد نابال برگشت و اينک او ضيافتی مثل ضيافت شاهانه در خانه خود می‌داشت و دل نابال در درونش شادمان بود، چونکه بسيار مست بود و تا طلوع صبح چيزی در این مورد به او خبر نداد.