Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




مزامیر 39:12 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

12 ‌ای خداوند دعای مرا بشنو و به فریادم گوش بده و از اشکهایم ساکت مباش، زیرا که من غریب هستم در نزد تو و میهمان مثل تمامی پدرانم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

12 «خداوندا، دعایم را بشنو، و به فریادم گوش فرا دار؛ اشکهایم را نادیده مگیر. زیرا نزد تو همچون میهمان مسکن گزیده‌ام، مانند غریبی، چون همۀ پدرانم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

12 ای خداوند دعای مرابشنو و به فریادم گوش بده و از اشکهایم ساکت مباش، زیرا که من غریب هستم در نزد تو و نزیل هستم مثل جمیع پدران خود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

12 خداوندا، دعای مرا بشنو و به فریادم برس؛ اشکهایم را نادیده نگیر. در این دنیا مسافری بیش نیستم؛ غریبم، غریب مانند اجداد خود؛ مرا نزد خود پناه بده.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

12 خداوندا، به دعایم گوش بده، و آه و ناله‌ام را بشنو، و به اشکهایی که از چشمانم جاری است بنگر! من نیز مانند اجداد خود در این دنیا مهمان و غریبم،

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

12 خداوندا، به دعایم گوش بده، و درخواست کمکم را بشنو، و اشک‌هایم را نادیده مگیر! من نیز مانند اجداد خود در این دنیا مهمان و غریب هستم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




مزامیر 39:12
19 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

پس ابراهیم در زمین فلسطینیان، مدتی دراز به سر برد.


یعقوب به فرعون گفت: «روزهای سالهای غربت من صد و سی سال است. روزهای سالهای عمر من‌ اندک و بد بوده است و به روزهای سالهای عمر پدرانم در روزهای غربت ایشان نرسیده.»


شايد خداوند بر مصيبت من نگاه کند و به عوض دشنامی که او امروز به من می‌دهد، به من جزای نيکو دهد.»


«برگرد و به پیشوای قوم من حِزِقیا بگو: خدای پدرت، داوود چنین می‌گوید: دعای تو را شنیدم و اشکهای تو را دیدم. اینک تو را شفا خواهم داد و در روز سوم به خانه خداوند داخل خواهی شد.


زيرا که ما مثل همه اجداد خود به حضور تو غريب و میهمان هستیم و روزهای ما بر زمين مثل سايه است و هيچ دوام ندارد.


و حال آنکه مثل چیز گندیده فاسد، و مثل جامه بید خورده هستم.


دوستانم مرا مسخره می‌کنند، لیکن چشمانم نزد خدا اشک می‌ریزد.


ای خداوند، دعای مرا بشنو، و فریاد من نزد تو برسد.


ریسمان‌های مرگ مرا احاطه کرد و تنگی‌های عالم مردگان مرا دریافت؛ تنگی و غم پیدا کردم.


من در زمین غریب هستم. اوامر خود را از من مخفی مدار.


مقررات تو سرودهای من گردید در خانه غربت من.


تو شمار آوارگی‌هایم را نگاه داشته‌ای. اشکهایم را در مشک خود بگذار. آیا آنها در دفتر تو نیست؟


زیرا که تمام روزهای ما در خشم تو سپری شد و سالهای خود را مثل خیالی به سر برده‌ایم.


زمین نباید برای همیشه فروخته شود، زیرا زمین از آنِ من است، و شما نزد من غریب و مهمان هستید.


پس دائم خاطرجمع هستیم و می‌دانیم که مادامی که در بدن ساکن هستیم، از خداوند غریب می‌باشیم.


در ایمان همهٔ ایشان فوت شدند، در حالی‌که وعده‌ها را نیافته بودند، بلکه آنها را از دور دیده، سلام گفتند و اقرار کردند که بر روی زمین، بیگانه و غریب بودند.


و او در دوران بشریّت خود، چونکه با فریاد شدید و اشکها نزد او که به رهانیدنش از مرگ قادر بود، التماس و دعای بسیار کرد و به‌ خاطر تقوای خویش مستجاب گردید،


و چون او را پدر می‌خوانید که بدون ظاهربینی مطابق کارهای هر کس داوری می‌نماید، پس هنگام غربت خود را با ترس صرف نمایید.


‌ای عزیزان، خواهش دارم که همچون غریبان و بیگانگان از شهوات جسمی که با نفس در جدال هستند، دوری کنید؛


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ