Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




مزامیر 32:4 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

4 چونکه دست تو روز و شب بر من سنگین می‌بود. رطوبتم به خشکی تابستان تبدیل گردید، سلاه.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

4 زیرا دست تو روز و شب بر من سنگینی می‌کرد؛ طراوتم به تمامی از میان رفته بود، بسان رطوبت در گرمای تابستان. سِلاه

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

4 چونکه دست تو روز و شب بر من سنگین میبود. رطوبتم به خشکی تابستان مبدل گردید، سلاه.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

4 تو، ای خداوند، شب و روز مرا تنبیه می‌کنی، به طوری که طراوت و شادابی خود را مانند بخار آب در گرمای تابستان از دست می‌دهم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

4 خداوندا، تو شب و روز مرا تنبیه می‌کردی. قدرت خود را کاملاً از دست داده بودم، همان‌گونه که رطوبت در گرمای تابستان، خشک می‌شود

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

4 خداوندا، تو روز و شب، مرا تنبیه می‌کردی. نیروی من کاملاً به تحلیل می‌رفت، همان‌گونه که رطوبت در گرمای تابستان، خشک می‌شود.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




مزامیر 32:4
15 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

کاش کسی برای انسان نزد خدا دفاع کند، مثل آدمیان که برای همسایه خود می‌نماید.


پوست من سیاه گشته، از من می‌ریزد، و استخوانهایم از حرارت سوخته گردیده است.


اینک هیبت من تو را نخواهد ترسانید، و وقار من بر تو سنگین نخواهد شد.


قوت من مثل سفال خشک شده و زبانم به کامم چسبیده. و مرا به خاک مرگ نهاده‌ای.


اما صورت ایشان از سیاهی سیاهتر شده است که در کوچه‌ها شناخته نمی‌شوند. پوست ایشان به استخوانهایشان چسبیده و خشک شده، مثل چوب گردیده است.


به خاطر گرمای سوزناک قحطی، پوستمان مثل تنور سوخته شده است.


آيا تا بالغ شدن آنان صبر خواهيد کرد، و به‌ خاطر ایشان خود را از شوهر گرفتن محروم خواهيد داشت؟ نه، ‌ای دخترانم، زيرا که جانم برای شما بسيار تلخ شده است چونکه دست خداوند به ضدّ من دراز شده است.»


پس فرستاده، جيمع سروران فلسطينيان را جمع کرده، گفتند: «صندوق خدای اسرائيل را روانه کنيد تا به ‌جای خود برگردد و ما را و قوم ما را نکشد.» زيرا که در تمام شهر اضطرابی مرگبار بود، و دست خدا بر آنجا بسيار سنگين شده بود.


و واقع شد بعد از نقل کردن آن ، دست خداوند به ضدّ آن شهر دراز شد و بر آن شهر اضطراب عظيمی حاکم گشت. مردمان شهر را از کوچک و بزرگ مبتلا ساخته، دُملها بر ايشان سر برآورد.


و نظر کنيد. اگر به راه سرحد خود به سوی بيت‌شمس برود، بدانيد اوست که اين بلای عظيم را بر ما وارد گردانيده است، و گرنه، خواهيد دانست که دست او ما را لمس نکرده است، بلکه آنچه بر ما واقع شده است، اتفاقی است.»


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ