Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




مزامیر 142:3 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

3 وقتی که روح من در من مدهوش می‌شود. پس تو طریقت مرا دانسته‌ای. در راهی که می‌روم، دام برای من پنهان کرده‌اند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

3 آنگاه که روح من در اندرونم مدهوش می‌شود، تویی که راه مرا می‌دانی. در راهی که در آن گام می‌زنم، برایم دامی نهفته‌اند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

3 وقتی که روح من در من مدهوش میشود. پس تو طریقت مرا دانستهای. در راهی که میروم دام برای من پنهان کردهاند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

3 وقتی جانم به لب می‌رسد او به کمکم می‌شتابد و راهی پیش پایم می‌نهد. دشمنانم بر سر راه من دام می‌گذارند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

3 وقتی طاقت من تمام شود، تو می‌دانی که چه باید بکنم. دشمنان در سر راه من دام گسترده‏اند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

3 وقتی طاقت من تمام شود، تو راه مرا می‌دانی. دشمنان در سر راه من دام گسترده‏‌اند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




مزامیر 142:3
20 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

زیرا او طریقی را که می‌روم می‌داند و چون مرا می‌آزماید، مثل طلا بیرون می‌آیم.


زیرا خداوند طریق عادلان را می‌داند، ولی طریق گناهکاران هلاک خواهد شد.


ای خداوند، دعای مرا بشنو، و فریاد من نزد تو برسد.


دل من مثل گیاه زده شده و خشک گردیده است، زیرا خوردن غذای خود را فراموش می‌کنم.


متکبّران برای من تله و ریسمان‌ها پنهان کرده و دام به‌ سر راه گسترده، و کمندها برای من نهاده‌اند، سلاه.


مرا از دامی که برای من نهاده‌اند نگاه دار و از کمندهای گناهکاران.


پس روح من در من مدهوش شده، و دلم در درونم متحیر گردیده است.


دل مرا آزموده‌ای، شبانگاه از آن دیدار کرده‌ای. مرا به امتحان کشیده‌ای و هیچ نیافته‌ای، زیرا بر آن شدم که زبانم تجاوز نکند.


مثل آب ریخته شده‌ام. و همه استخوانهایم از هم گسیخته. دلم مثل موم گردیده، در درونم گداخته شده است.


مرا از دامی که برایم پنهان کرده‌اند، بیرون آور.


ایشان جمع شده، کمین می‌سازند. بر قدمهای من چشم دارند، زیرا قصد جان من دارند.


از کرانه‌های جهان تو را خواهم خواند، هنگامی که دلم بیهوش می‌شود، مرا به صخره‌ای که از من بلندتر است، هدایت نما.


البته آدمیان نفسی بیش نیستند و فرزندان انسان دروغ. در ترازو بالا می‌روند، زیرا همگی از نفس دهان نیز سبکترند.


خدا را یاد می‌کنم و پریشان می‌شوم. تفکّر می‌نمایم و روح من متحیّر می‌گردد، سلاه.


و چون فوجی بر ایشان ناگهان بیاوری، نعره‌ای از خانه های‌ایشان شنیده شود. زیرا به جهت گرفتار کردنم چاله کنده‌اند و دامها برای پایهایم پنهان نموده‌اند.


شبانگاه در ابتدای پاسها برخاسته، فریاد برآور و دل خود را مثل آب پیش روی خداوند بریز. و دستهای خود را به‌ خاطر جان کودکانت که از گرسنگی به‌ سر هر کوچه بیهوش می‌گردند، نزد او برافراز،


پس فریسیان رفته شورا نمودند که چطور او را با سخنان خود گرفتار سازند.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ