مَرقُس 1:20 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

²⁰ همان دم ایشان را دعوت نمود. آنها پدر خود زِبِدی را با کارگران در قایق گذارده، از عقب وی روانه شدند. (مَرقُس 1‏:21‏-28 ؛ لوقا 4‏:31‏-37)

هزارۀ نو

²⁰ بی‌درنگ ایشان را فرا خواند. پس آنان پدر خود زِبِدی را با کارگران در قایق ترک گفتند و از پی او روانه شدند.

Persian Old Version

²⁰ درحال ایشان را دعوت نمود. پس پدر خود زبدی را با مزدوران در کشتی گذارده، از عقب وی روانه شدند.

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

²⁰ ایشان را نیز دعوت کرد تا پیروی‌اش کنند، و ایشان بی‌درنگ پدر خود زبدی را با کارگران گذاشتند و به دنبال او به راه افتادند.

مژده برای عصر جدید

²⁰ عیسی آن دو نفر را نیز فوراً نزد خود خواند. آنها پدر خود زِبدی را با كارگرانش در قایق ترک كردند و به دنبال او رفتند.

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

²⁰ عیسی آن دو نفر را نیز فوراً نزد خود خواند. آن‌ها پدر خود زِبِدی را با کارگرانش در قایق ترک کردند و به‌دنبال او رفتند.

مَرقُس 1:20 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ

۱پادشاهان 19:20

و او گاوها را ترک کرده، از عقب ایلیا دوید و گفت: «بگذار که پدر و مادر خود را ببوسم و بعد از آن در پی تو آیم.» ایلیا او را گفت: «برو و برگرد، زیرا به تو چه کرده‌ام؟»

مَتّی 10:37

و هر‌ که پدر یا مادر را بیش از من دوست دارد، لایق من نباشد و هر‌ که پسر یا دختر را از من زیاده دوست دارد، لایق من نباشد.

مَرقُس 1:19

و از آنجا قدری پیشتر رفته، یعقوب پسر زِبِدی و برادرش یوحنا را دید که در قایق دامهای خود را تعمیر می‌کنند.

مَرقُس 1:21

و چون وارد کفرناحوم شدند، عیسی بی‌درنگ در روز سبّت به کنیسه وارد شده، به تعلیم دادن شروع کرد،

مَرقُس 10:29

عیسی جواب فرمود: «به راستی به شما می‌گویم کسی نیست که خانه یا برادران یا خواهران یا پدر یا مادر یا زن یا اولاد یا املاک را به خاطر من و انجیل ترک کند،

لوقا 14:26

«اگر کسی نزد من آید و پدر، مادر و زن و اولاد و برادران و خواهران، حتّی جان خود را نیز دشمن ندارد، شاگرد من نمی‌تواند بود.

لوقا 5:11

پس چون قایقها را به کنار آوردند همه را ترک کرده، از عقب او روانه شدند. (متّی 8‏:2‏-4؛ مَرقُس 1‏:40‏-44)

۲قرنتیان 5:16

بنابراین، ما بعد از این هیچ‌‌کس را به حسب جسم نمی‌شناسیم، بلکه هرگاه مسیح را هم به حسب جسم شناخته بودیم، الآن دیگر او را نمی‌شناسیم.

تثنیه 33:9

که درباره پدر و مادر خود گفت که ايشان را نديده‌ام و برادران خود را نشناخت. و پسران خود را ندانست. زيرا که کلام تو را نگاه می‌داشتند. و عهد تو را محافظت می‌نمودند.