Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




لوقا 7:12 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

12 چون نزدیک به دروازه شهر رسید، ناگاه مِیتی را که پسر یگانه بیوه‌زنی بود می‌بردند و جماعتی زیاد از اهل شهر، با او می‌آمدند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

12 به نزدیکی دروازۀ شهر که رسید، دید مرده‌ای را می‌برند که یگانه پسر بیوه‌زنی بود. بسیاری از مردمان شهر نیز آن زن را همراهی می‌کردند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

12 چون نزدیک به دروازه شهر رسید، ناگاه میتی را که پسر یگانه بیوهزنی بود میبردند و انبوهی کثیر از اهل شهر، با وی میآمدند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

12 وقتی به دروازه شهر رسیدند، دیدند که جنازه‌ای را می‌برند. جوانی که تنها پسر یک بیوه‌زن بود، مرده بود. بسیاری از اهالی آن شهر، با آن زن عزاداری می‌کردند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

12 همین‌که به دروازهٔ شهر رسید با تشییع جنازه‌ای روبه‌رو شد. شخصی كه مرده بود، پسر یگانهٔ یک بیوه‌زن بود. بسیاری از مردم شهر همراه آن زن بودند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

12 همین‌که به دروازۀ شهر رسید، با تشییع جنازۀ شخصی که تنها پسر یک بیوه‌زن بود، روبه‌رو شد. بسیاری از مردم شهر همراه آن زن بودند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




لوقا 7:12
20 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

گفت: «دست خود را بر پسر دراز مکن و به او هیچ مکن، زیرا که الان دانستم که تو از خدا می‌ترسی، چونکه پسر یگانه خود را از من دریغ نداشتی.»


گفت: «اکنون پسر خود را، که یگانه توست و او را دوست می‌داری، یعنی اسحاق را بردار و به زمین موریا برو، و او را در آنجا، بر یکی از کوه‌هایی که به تو نشان می‌دهم، برای قربانی سوختنی بگذران.»


و اينک تمامی طایفه به ضدّ کنيز تو برخاسته، و می‌گويند: ”قاتل برادرش را به ما بسپار تا او را به عوض جان برادرش که کشته شده است، به قتل برسانيم، و وارث را نيز هلاک کنيم.“ به اينطور آنها آتشی را که برایم باقی‌ مانده است، خاموش خواهند کرد، و برای شوهرم نه اسم و نه فرزندان بر روی زمين باقی خواهند گذاشت.»


آن زن گفت: «به حیات یهوه خدایت قسم که قرص نانی ندارم، بلکه فقط یک مشت آرد در ظرف و قدری روغن در کوزه، و اینک دو چوبی برمی‌چینم تا رفته، آن را برای خود و پسرم بپزم که بخوریم و بمیرم.»


آن زن به ایلیا گفت: «ای مرد خدا، مرا با تو چه‌ کار است؟ آیا نزد من آمدی تا گناه مرا به یاد آوری و پسر مرا بکشی؟»


و ایلیا پسر را گرفته، او را از بالاخانه به خانه به زیر آورد و به مادرش سپرد و ایلیا گفت: «ببین که پسرت زنده است!»


«برخاسته، به صَرَفه که نزد صیدون است برو و در آنجا ساکن بشو. اینک به بیوه‌زنی در آنجا امر فرموده‌ام که تو را یاری کند.»


و گفت: «سال آینده در همین روزها پسری در آغوش خواهی گرفت.» آن زن گفت: «نه، ای آقایم، ای مرد خدا، به کنیز خود دروغ مگو.»


پس او را برداشته، نزد مادرش برد و او به زانوهایش تا ظهر نشست و مرد.


برکت شخصی که در هلاکت بود، به من می‌رسید و دل بیوه‌زن را خوش می‌ساختم.


و بر خاندان داوود و بر ساکنان اورشلیم روح فیض و التماسها را خواهم ریخت و بر من که نیزه زده‌اند، خواهند نگریست و برای من مثل نوحه گری که برای پسر یگانه خود نوحه می‌خواند، سوگواری خواهند نمود و مانند کسی ‌که برای نخست‌زاده خویش ماتم گیرد، برای من ماتم تلخ خواهند گرفت.


و دو روز بعد عیسی به شهری به نام نائین می‌رفت و بسیاری از شاگردان او و گروهی عظیم، همراهش می‌رفتند.


چون خداوند وی را دید، دلش بر او بسوخت و به او گفت: «گریان مباش.»


زیرا که او را دختر یگانه‌ای نزدیک به دوازده ساله بود که در حال مرگ بود. عیسی چون می‌رفت، خلق بر او ازدحام می‌نمودند.


و چون همه برای او گریه و زاری می‌کردند، عیسی گفت: «گریان مباشید، نمرده، بلکه خوابیده است.»


و بسیاری از یهود نزد مارتا و مریم آمده بودند تا به خاطر برادرشان، ایشان را تسلی دهند.


آنگاه پطرس برخاسته، با ایشان آمد و چون رسید او را به آن بالاخانه بردند و همهٔ بیوه‌زنان گریه‌کنان حاضر بودند و پیراهنها و لباسهایی که غزال وقتی که با ایشان بود دوخته بود، به وی نشان می‌دادند.


پس دست او را گرفته، برخیزانیدش و مقدّسان و بیوه‌زنان را خوانده، او را به ایشان زنده سپرد.


پرستش صاف و بی‌عیب نزد خدا و پدر این است که یتیمان و بیوه‌زنان را در مصیبت ایشان دستگیری کنند و خود را از آلودگی دنیا نگاه دارند.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ