Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




ایّوب 7:16 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

16 بی قوت می‌شوم؛ نمی‌خواهم تا به ابد زنده بمانم. مرا به حال خود واگذار زیرا روزهایم دمی بیش نیست.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

16 از زندگی بیزارم؛ نمی‌خواهم تا ابد زنده بمانم. مرا به حال خود واگذار که روزهایم دَمی بیش نیست.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

16 کاهیده میشوم ونمی خواهم تا به ابد زنده بمانم. مرا ترک کن زیراروزهایم نفسی است.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

16 از زندگی بیزارم و نمی‌خواهم زنده بمانم. مرا به حال خود رها کن زیرا روزهایم دمی بیش نیست.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

16 از زندگی بیزارم و دیگر نمی‌خواهم زندگی کنم، پس مرا به حال خود بگذار، زیرا از من نفسی بیش نمانده است.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

16 از زندگی بیزارم و دیگر نمی‌خواهم زندگی کنم، پس مرا به حال خود بگذار، زیرا زندگی من دَمی بیش نیست.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




ایّوب 7:16
22 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

و رفقه به اسحاق گفت: «به سبب دختران حیت از جان خود بیزار شده‌ام. اگر یعقوب زنی از دختران حیت، مثل اینانی که دختران این سرزمینند بگیرد، مرا از حیات چه فایده خواهد بود؟»


و خودش سفر یک روزه به بیابان کرده، رفت و زیر درخت اَردجی نشست و برای خویشتن مرگ را خواسته، گفت: «ای خداوند بس است! جان مرا بگیر، زیرا که از پدرانم بهتر نیستم.»


«جانم از حیاتم بیزار است. پس ناله خود را روان می‌سازم و در تلخی جان خود سخن می‌رانم.


آیا روزهایم کم نیست؟ پس مرا ترک کن، و از من دست بردار تا اندکی گشاده رو شوم،


از او رو بگردان تا آرام گیرد. و مثل مزدور روزهای خود را به انجام رساند.


و خدا راضی شود که مرا له کند، و دست خود را بلند کرده، مرا ریشه​کن سازد!


به حدی که جانم خفه شدن را اختیار کرد و مرگ را بیشتر از این استخوانهایم.


به یاد آور که زندگی من باد است، و چشمانم دیگر نیکویی را نخواهد دید.


اگر کامل هستم، خویشتن را کسی نمی‌شمارم، و از جان خود بیزارم.


انسان مثل نفسی است و روزهایش مثل سایه‌ای است که می‌گذرد.


بلای خود را از من بردار، زیرا که از ضربت دست تو من تلف می‌شوم.


روی خود را از من بگردان تا فرحناک شوم، قبل از آنکه رحلت کنم و ناپدید گردم.


اینک انسان مانند سایه زودگذر است. به عبث مضطرب می‌شود. ذخیره می‌کند و نمی‌داند کیست که از آن بهره خواهد برد.


البته آدمیان نفسی بیش نیستند و فرزندان انسان دروغ. در ترازو بالا می‌روند، زیرا همگی از نفس دهان نیز سبکترند.


بنابراین، روزهای ایشان را در بطالت تمام کرد و سالهای ایشان را در ترس.


و به یاد آورد که ایشان بشرند، بادی که می‌رود و بر نمی‌گردد.


از این رو از حیات بیزار شدم، زیرا کارهایی که زیر آفتاب کرده می‌شود، در نظر من ناپسند آمد، چونکه به تمامی پوچ و در‌ پی باد دویدن است.


و یهوه صِبایوت می‌گوید که تمامی باقیماندگان این طایفه شریر، در هر مکانی که باقیمانده باشند و من ایشان را به سوی آن رانده باشم، مرگ را بر حیات ترجیح خواهند داد.


پس حال، ‌ای خداوند، جانم را از من بگیر، زیرا که مردن، از زنده ماندن برای من بهتر است.»


و چون آفتاب برآمد، خدا بادی سوزان از جانب شرق وزانید و آفتاب بر سر یونس تابید به حدی که بی‌تاب شده، آرزوی مرگ نمود و گفت: «مردن برایم از زنده ماندن بهتر است.»


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ