Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




یوحنا 8:59 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

59 آنگاه سنگها برداشتند تا او را سنگسار کنند. امّا عیسی خود را مخفی ساخت و از میان گذشته، از معبد بیرون شد و برفت.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

59 پس سنگ برداشتند تا سنگسارش کنند، امّا عیسی خود را پنهان کرد و از محوطۀ معبد بیرون رفت.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

59 آنگاه سنگهابرداشتند تا او را سنگسار کنند. اما عیسی خود رامخفی ساخت و از میان گذشته، از هیکل بیرون شد و همچنین برفت.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

59 سران قوم که دیگر طاقت شنیدن سخنان او را نداشتند، سنگ برداشتند تا او را بکشند. ولی عیسی از کنار ایشان گذشت و از معبد بیرون رفت و از نظرها پنهان شد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

59 آنها سنگ برداشتند كه به سوی عیسی پرتاب كنند ولی از نظر مردم دور شد و معبد بزرگ را ترک كرد و رفت.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

59 آن‌ها سنگ برداشتند که بر عیسی پرتاب کنند، ولی او از‌ نظر مردم پنهان شد و معبدِ بزرگ را ترک کرده رفت.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




یوحنا 8:59
18 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

اما آن اشخاصی را که به درگاه خانه بودند، از کوچک و بزرگ، به کوری مبتلا کردند که از جُستن در، خویشتن را خسته ساختند.


و هر ‌که اسم یهوه را کفر گوید، بدون شک کشته شود. تمامی جماعت او را باید سنگسار کنند. چونکه به آن اسم کفر گفته است، کشته شود، خواه غریب خواه هموطن.


اما فریسیان بیرون رفته، به ضد او مشورت کردند که چطور او را هلاک کنند.


که ناگاه چشمانشان باز شده، او را شناختند و همان لحظه از ایشان غایب شد.


پس بعد از آن عیسی در میان یهود آشکارا راه نمی‌رفت، بلکه از آنجا روانه شد به جایی نزدیک بیابان به شهری که اِفرایم نام داشت و با شاگردان خود در آنجا توقف نمود.


شاگردان او را گفتند: «استاد، الان یهودیان می‌خواستند تو را سنگسار کنند؛ و آیا باز می‌خواهی به آنجا بروی؟»


مادامی که نور با شماست به نور ایمان آورید تا پسران نور گردید.» عیسی چون این را بگفت، رفته خود را از ایشان مخفی ساخت.


پیلاتُس به ایشان گفت: «شما او را بگیرید و موافق شریعت خود بر او حکم نمایید.» یهودیان به وی گفتند: «بر ما جایز نیست که کسی را بکشیم.»


لیکن آن شفا یافته نمی‌دانست که بود، زیرا که عیسی ناپدید شد، چون در آنجا ازدحامی بود.


و وقتی که می‌رفت کوری مادرزاد دید.


آنگاه به صدای بلند فریاد برکشیدند و گوشهای خود را گرفته، به یکدل بر او حمله کردند،


داوود بسيار پریشان بود، زيرا که قوم می‌گفتند که او را سنگسار کنند، چون جان تمامی قوم هر يک برای پسران و دختران خويش بسيار تلخ شده بود. اما داوود خويشتن را از يهوه، خدای خود، تقويت نمود.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ