Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




داوران 16:25 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

25 و چون دل ايشان شاد شد، گفتند: «شَمشون را بخوانيد تا برای ما بازی کند.» پس شَمشون را از زندان آورده، برای ايشان بازی می کرد، و او را در ميان ستونها برپا داشتند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

25 و چون سَرخوش بودند، گفتند: «شَمشون را بخوانید تا ما را سرگرم کند.» پس شَمشون را از زندان فرا خواندند، و او ایشان را سرگرم کرد. و او را واداشتند تا در میان ستونها بایستد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

25 و چون دل ایشان شاد شد، گفتند: «شمشون را بخوانید تا برای ما بازی کند.» پس شمشون را از زندان آورده، برای ایشان بازی می کرد، و او را در میان ستونها برپا داشتند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

25-26 جماعت نیمه مست فریاد می‌زدند: «سامسون را از زندان بیاورید تا ما را سرگرم کند.» سامسون را از زندان به داخل معبد آورده، او را در میان دو ستون که سقف معبد بر آنها قرار گرفته بود بر پا داشتند. سامسون به پسری که دستش را گرفته، او را راهنمایی می‌کرد گفت: «دستهای مرا روی دو ستون بگذار، چون می‌خواهم به آنها تکیه کنم.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




داوران 16:25
23 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

اَبشالوم خادمان خود را امر فرموده، گفت: «ملاحظه کنيد که چون دل اَمنون از شراب خوش شود، و به شما بگويم که اَمنون را بزنيد. آنگاه او را بکشيد، و مترسيد. آيا من شما را امر نفرمودم؟ پس دلير و شجاع باشيد.»


و چون این جواب را شنید در حالی که او و پادشاهان در خیمه‌ها میگساری می‌نمودند، به مردانش گفت: «صف آرایی کنید.» پس در برابر شهر صف آرایی نمودند.


در روز هفتم، چون دل پادشاه از شراب خوش شد، هفت خواجه‌سرا، یعنی مِهومان و بِزتا و حَربونا و بِغتا و اَبَغتا و زِتار و کَرکَس را که در حضور اَخَشورُش پادشاه خدمت می‌کردند، امر فرمود


پس چاپاران، به فرمان پادشاه شتابان بیرون رفتند؛ و این حکم در شاه​نشین شوش صادر شد و پادشاه و هامان به نوشیدن نشستند. اما شهر شوش پریشان بود.


دروازه‌نشینان درباره من حرف می‌زنند و سرود میگساران گشته‌ام.


زیرا بر کسی‌ که تو زده‌ای، جفا می‌کنند و دردهای کوفتگان تو را اعلان می نمایند.


و اینک شادمانی و خوشی و کشتن گاوان و قربانی کردن گوسفندان و خوردن گوشت و نوشیدن شراب خواهد بود، که بخوریم و بنوشیم، زیرا که فردا می‌میریم.


و تاجی از خار بافته بر سرش گذاردند و نی به دست راست او دادند و پیش وی زانو زده مسخره‌کنان او را می‌گفتند: «سلام، ‌ای پادشاه یهود!»


و دیگران از استهزاها و تازیانه‌ها بلکه از بندها و زندان آزموده شدند.


و چون خلق او را ديدند خدای خود را تمجيد نمودند، زيرا گفتند خدای ما دشمن ما را که سرزمين ما را خراب کرد و بسياری از ما را کشت، به ‌دست ما تسليم نموده است.


و شَمشون به پسری که دست او را می‌گرفت، گفت: «مرا واگذار تا ستونهايی که خانه بر آنها قايم است، لمس نموده، بر آنها تکيه نمايم.»


پس دل کاهن شاد گشت. و ايفود و تِرافيم و تمثال تراشيده را گرفته، همراه آن مردان رفت.


پس هر دو با هم نشسته، خوردند و نوشيدند. و پدر دختر به آن مرد گفت: «موافقت کرده، امشب را بمان و دلت شاد باشد.»


و چون آن شخص با دختر و غلام خود برخاست تا روانه شود. پدر زنش يعنی پدر دختر او را گفت: «الان روز نزديک به غروب می‌شود، شب را بمانيد. اينک روز تمام می‌شود. در اينجا شب را بمان و دلت شاد باشد و فردا بامدادان روانه خواهيد شد و به خانه خود خواهی رسيد.»


و به مزرعه‌ها بيرون رفته، انگورها را چيدند و آنها را فشرده، جشن گرفتند و به خانه خدای خود داخل شده، خوردند و نوشیدند. و اَبیمِلِک را لعنت نمودند.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ