Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




پیدایش 47:18 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

18 و چون آن سال سپری شد، در سال دوم به حضور او آمده، گفتند: «از آقای خود مخفی نمی‌داریم که نقره ما تمام شده است و احشام و چارپایان از آنِ آقای ما گردیده و جز بدنها و زمین ما به حضور آقای ما چیزی باقی نیست.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

18 و چون آن سال گذشت، سال بعد نزد او آمدند و گفتند: «از سرورمان پوشیده نیست که پول ما تمام شده و چارپایان ما از آنِ سرورمان گردیده است، و غیر از بدنها و زمینهایمان دیگر چیزی برای تقدیم به سرورمان نداریم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

18 و چون آن سال سپری شد در سال دوم به حضور وی آمده، گفتندش: «از آقای خود مخفی نمی داریم که نقره ما تمام شده است، و مواشی و بهایم از آن آقای ماگردیده، و جز بدنها و زمین ما به حضور آقای ماچیزی باقی نیست.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

18 سال بعد، آنها بار دیگر نزد یوسف آمده، گفتند: «ای سَروَر ما، پول ما تمام شده و تمامی گله‌ها و رمه‌های ما نیز از آن تو شده است. دیگر چیزی برای ما باقی نمانده جز خودمان و زمینهایمان.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

18 سال ‌بعد دوباره‌ آنها نزد یوسف‌ آمدند و گفتند: «ای آقا، ما حقیقت‌ را از تو پنهان ‌نمی‌كنیم‌، پول‌ ما تمام‌ شده ‌و همهٔ حیوانات‌ ما هم‌ مال‌ شماست‌. دیگر به ‌غیراز بدنها و زمینهایمان ‌چیزی نداریم‌ كه ‌به ‌تو بدهیم‌.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

18 سال ‌بعد، دوباره‌ آن‌ها نزد یوسف‌ آمده گفتند: «ای آقا، ما حقیقت‌ را از تو پنهان ‌نمی‌کنیم‌؛ پول‌ ما تمام‌ شده ‌و همۀ حیوانات‌ ما هم‌ مال‌ شما است‌. دیگر به‌غیراز بدن‌ها و زمین‌هایمان ‌چیزی نداریم‌ که ‌به ‌تو تقدیم کنیم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




پیدایش 47:18
4 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

پس احشام خود را نزد یوسف آوردند و یوسف به عوض اسبان و گله‌های گوسفندان و رمه‌های گاوان و الاغان، نان به ایشان داد. و در آن سال به عوض همه احشامشان، ایشان را به نان پرورانید.


چرا ما و زمین ما نیز در نظر تو هلاک شویم؟ پس ما را و زمین ما را به نان بخر و ما و زمین ما از آن فرعون بشویم. بذر بده تا زیست کنیم و نمیریم و زمین بایر نماند.»


و چون پادشاه اسرائیل بر حصار گذر می‌نمود، زنی نزد او فریاد برآورده، گفت: «ای آقایم پادشاه، کمک کن.»


«‌ای آقایم پادشاه، این مردان در آنچه به اِرمیای نبی کرده و او را به آب‌انبار انداخته‌اند، شریرانه عمل نموده‌اند و او در جایی که هست، از گرسنگی خواهد مرد، زیرا که در شهر هیچ نان باقی نیست.»


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ