Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




پیدایش 41:42 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

42 و فرعون انگشتر خود را از دست خویش بیرون کرده، آن را بر دست یوسف گذاشت، و او را به کتان نازک آراسته کرد و طوقی زرین بر گردنش انداخت.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

42 آنگاه فرعون انگشتری خویش را از دست بیرون کرد و آن را بر دست یوسف گذاشت، و او را به ردای کتان فاخر آراست و طوقی زرین بر گردنش نهاد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

42 و فرعون انگشترخود را از دست خویش بیرون کرده، آن را بردست یوسف گذاشت، و او را به کتان نازک آراسته کرد، و طوقی زرین بر گردنش انداخت.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

42 آنگاه فرعون انگشتری سلطنتی خود را از دستش بیرون آورده، آن را به انگشت یوسف کرد و لباس فاخری بر او پوشانیده، زنجیر طلا به گردنش آویخت،

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

42 فرعون ‌انگشتر خود را كه ‌روی آن‌ مُهر مخصوص ‌فرعون‌ بود از دستش ‌بیرون‌ آورد و به ‌دست‌ یوسف‌ كرد و ردای كتانی گرانبهایی به ‌او پوشانید و یک ‌طوق ‌طلا به ‌گردن‌ او انداخت‌.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

42 فرعون ‌انگشتر خود را که ‌روی آن‌ مُهر مخصوص ‌فرعون‌ بود، از انگشتش ‌بیرون‌ آورد و به ‌انگشت یوسف‌ کرد و ردای کتانی ریز‌بافتی به ‌او پوشانیده یک ‌طوق ‌طلا به ‌گردن‌ او انداخت‌.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




پیدایش 41:42
27 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

آنگاه بِلشَصّر امر فرمود تا دانیال را به جامه ارغوان پوشانیدند و طوق زرین بر گردنش نهادند و درباره‌اش ندا کردند که در مملکت حاکم سوم می‌باشد.


پادشاه به صدای بلند ندا در داد که جادوگران و کَلدانیان و ساحران را احضار نمایند. سپس پادشاه حکیمان بابل را خطاب کرده، گفت: «هر ‌که این نوشته را بخواند و تفسیرش را برای من بیان نماید، جامه ارغوان بر تنش خواهند کرد و طوق زرین بر گردنش خواهند نهاد و حاکم سوم در مملکت خواهد بود.»


آنگاه پادشاه انگشتر خود را از دستش بیرون کرده، آن را به هامان پسر هَمِداتای اَجاجی که دشمن یهود بود، داد.


من درباره تو شنیده‌ام که به بیان تعبیرها و گشودن گره‌ها قادر می‌باشی. پس اگر بتوانی الان نوشته را بخوانی و تفسیرش را برای من بیان کنی، جامه ارغوان بر تنت خواهند کرد و طوق زرین بر گردنت خواهند نهاد و در مملکت، حاکم سوم خواهی بود.»


و پادشاه انگشتر خود را که از هامان گرفته بود بیرون کرده، به مُردِخای داد و اِستر مُردِخای را بر خانه هامان گماشت.


و مُردِخای از حضور پادشاه با لباس شاهانه لاجوردی و سفید و تاج بزرگ زرین و ردای کتان نازک ارغوانی بیرون رفت و شهر شوش شادی و وجد نمودند،


و نامه​ها را به اسم اَخَشورُش پادشاه نوشت و به مُهر پادشاه مُهر کرده، آنها را به ‌دست چاپاران اسب‌سوار فرستاد و ایشان بر اسبان تازی که تنها در خدمت پادشاه و کره‌های مادیانهای او بودند، سوار شدند.


کتان قلّابدوزی مصری بادبان تو بود تا برای تو بیرقی بشود. و سایبان تو از لاجورد و ارغوان سواحل الیشه.


رخسارهایت به جواهرها و گردنت به گردنبندها چه بسیار زیبا است!


جامه‌های کتان ساخته آنها را می‌فروشد و کمربندها به تاجران می‌دهد.


برای خود اسباب‌های زینت می‌سازد. لباسش از کتان نازک و ارغوان می‌باشد.


و شما آنچه را که در نظرتان پسند آید، به اسم پادشاه به یهودیان بنویسید و آن را به مُهر پادشاه مُهر کنید، زیرا هرچه به اسم پادشاه نوشته شود و به مُهر پادشاه مُهر گردد، کسی نمی‌تواند آن را تبدیل نماید.»


پس کاتبان پادشاه را در روز سیزدهم ماه اول احضار نمودند و در پیروی از آنچه هامان امر فرمود، به امیران پادشاه و به والیانی که بر هر ولایت بودند و بر سروران هر قوم نوشته شد؛ به هر ولایت موافق خط آن و به هر قوم موافق زبانش، به اسم اَخَشورُش پادشاه نوشته شد و به مُهر پادشاه مُهر شد.


لیکن پدر به غلامان خود گفت: 'لباس بهترین را از خانه آورده به او بپوشانید و انگشتری بر دستش کنید و نعلین بر پایهایش،


زیرا که آنها تاج زیبایی برای سر تو و جواهر برای گردن تو خواهد بود.


زیرا که مُردِخای یهودی، بعد از اَخَشورُش پادشاه، شخص دوم بود و در میان یهود محترم و نزد جمعیت برادران خویش مقبول، زیرا که سعادتمندی قوم خویش را می‌طلبید و برای تمامی هم‌نژادان خود، سخنان صلح‌آمیز می‌گفت.


یهودا گفت: «تو را چه گرو دهم؟» گفت: «مُهر و بند مُهر خود را و عصایی که در دست داری.» پس به او داد، و با او همخواب شد و او از وی آبستن گردید.


و او را بر ارابه دومین خود سوار کرد و پیش رویش اعلام می‌کردند که «زانو زنید!» پس او را بر تمامی زمین مصر برگماشت.


و يوناتان ردايی را که در تنش بود، بيرون کرده، آن را به داوود داد و رخت خود حتی شمشير و کمان و کمربند خويش را نيز.


بنابراین گردن ایشان به تکبّر آراسته است و ظلم مثل لباس ایشان را می‌پوشاند.


‌ای خواهر و عروس من، دلم را به یکی از چشمانت و به یکی از گردنبندهای گردنت ربودی.


و لباس زندانی او را از تن او به در آورد و او در تمامی روزهای عمرش همیشه بر سر سفره پادشاه غذا می‌خورد.


و آینه‌ها و کتان نازک و عمامه‌ها و بُرقَع‌ها را.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ