Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




حزقیال 1:1 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

1 و روز پنجم ماه چهارم سال سی‌ام، آنگاه که من در میان اسیران نزد رود خابور بودم، واقع شد که آسمان گشوده گردید و رویاهای خدا را دیدم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

1 در روز پنجمِ ماه چهارم از سال سی‌ام، آنگاه که در میان تبعیدیان بر کنارۀ رود کِبار بودم، آسمان گشوده شد و رؤیاهای خدا را دیدم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

1 و روز پنجم ماه چهارم سال سیام، چون من در میان اسیران نزد نهر خابور بودم، واقع شد که آسمان گشوده گردید و رویاهای خدارا دیدم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

1 در روز پنجمِ ماه چهارم از سال سی‌ام، وقتی من با تبعیدیان یهودی در کنار رود کِبار در بابِل بودم، آسمان گشوده شد و من رؤیاهای خدا را دیدم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

1-2 در روز پنجم ماه چهارم از سال سی‌ام، که پنج سال از تبعیدِ یهویاکین پادشاه می‌گذشت، من حزقیال کاهن، پسر بوزی با سایر تبعیدشدگان یهودی در کنار رود خابور در بابل زندگی می‌کردم. در همان روز ناگهان آسمان باز شد و خدا رؤیاهایی را به من نشان داد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

1-2 در روز پنجمِ ماه چهارم در سال سی‌ام، که پنج سال از تبعیدِ یِهویاکین پادشاه می‌گذشت، من حِزقیال کاهن، پسر بوزی با سایر تبعیدشدگان یهودی در کنار رود خابور در بابِل زندگی می‌کردم. در همان روز ناگهان آسمان باز شد و خدا رؤیاهایی را به من نشان داد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




حزقیال 1:1
39 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

بعد از این وقایع، کلام خداوند در رویا، به اَبرام رسیده، گفت: «ای اَبرام، مترس! من سپر تو هستم، و پاداش بسیار عظیم تو.»


و خدا در رویاهای شب به اسرائیل خطاب کرده، گفت: «ای یعقوب! ای یعقوب!» گفت: «گوش به فرمانم.»


نزد نهرهای بابِل آنجا نشستیم و گریه نیز کردیم، چون صهیون را به یاد آوردیم.


و خدای اسرائيل را ديدند؛ زير پايهايش مثل صنعتی از ياقوت کبود شفاف و مانند ذات آسمان در صفا.


رویای اِشعیا پسر آموص که آن را درباره یهودا و اورشلیم، در روزهای عُزّیا و یوتام و آحاز و حِزِقیا پادشاهان یهودا دید.


در سالی که عُزّیای پادشاه مرد، خداوند را دیدم که بر تخت بلند و رفیع نشسته بود، و معبد از دامن ردایش پر بود.


از آن رو که گفتید: ”خداوند برای ما در بابل انبیا گذاشته است.“


کلام یهوه بر حزقیال کاهن، پسر بوزی، نزد رود خابور در سرزمین کَلدانیان نازل شد و دست خداوند در آنجا بر او بود.


پس نگریستم و اینک بر فلکی که بالای سر کروبیان بود چیزی شبیه تختی سنگ یاقوت کبود ظاهر شد.


و اما ظاهر آنها چنین بود. آن چهار را یک شباهت بود که گویی چرخ در میان چرخ دیگر باشد.


پس کروبیان صعود کردند. آنها همان موجودات زنده بودند که نزد رود خابور دیده بودم.


این همان موجودات زنده هستند که من زیر خدای اسرائیل در کنار رود خابور دیده بودم؛ پس فهمیدم که اینان کروبیانند.


و اما شکل رویهایشان؛ آنها همان رویهایی بودند که ظاهر آنها را نزد رود خابور دیده بودم. و هر یک از ایشان به راه، مستقیم می‌رفت.


و روح مرا برداشت و در عالم رویا مرا به روح خدا، به کَلده نزد اسیران برد و آن رویایی که دیده بودم، از من رفت.


پس به تِل‌اَبیب نزد اسیرانی که بر کنار رود خابور ساکن بودند، رسیدم و در مکانی که ایشان نشسته بودند، در آنجا به میان ایشان هفت روز متحیر نشستم.


پس برخاسته، به همواری بیرون رفتم و اینک جلال خداوند همانند جلالی که نزد رود خابور دیده بودم، در آنجا ایستاده بود. و من به روی خود درافتادم.


در رویاهای خدا، مرا به سرزمین اسرائیل آورد. و مرا بر کوه بسیار بلند قرار داد که به طرف جنوبی آن، بنایی همانند شهر بود.


و شبیه آن رویایی بود که دیده بودم یعنی شبیه آن رویا که در وقت آمدن من، برای ویرانی شهر دیده بودم و رویاها مثل آن رویا بود که نزد رود خابور مشاهده نموده بودم. پس به روی خود در‌افتادم.


او چیزی شبیه به یک دست دراز کرده، موی سر مرا بگرفت و روح، مرا در میان زمین و آسمان برداشت و مرا در رویاهای خدا به اورشلیم نزد ورودی دروازه صحن اندرونی که به طرف شمال متوجه است، برد که در آنجا جایگاه تمثال غیرت است که غیرت را برمی‌انگیزاند.


با انبیا نیز سخن گفتم و رویاها افزودم و به واسطه انبیا مَثَل‌ها زدم.


و بعد از آن روح خود را بر همه بشر خواهم ریخت؛ پسران و دختران شما نبوت خواهند نمود و پیران شما و جوانان شما رویاها خواهند دید.


و او گفت: «الان سخنان مرا بشنويد: اگر در ميان شما نبی‌ای باشد، من که يهوه هستم، خود را در رويا بر او آشکار می‌کنم و در خواب به او سخن می‌گويم.


از سی ساله و بالاتر تا پنجاه ساله، هر ‌که داخل خدمت شود تا در خيمه اجتماع کار کند.


و چون ایشان از کوه به زیر می‌آمدند، عیسی ایشان را قدغن فرمود که «تا پسر انسان از مردگان برنخیزد، مبادا این رویا را به کسی باز گویید.»


اما عیسی چون تعمید یافت، بی‌درنگ از آب برآمد که در همان لحظه آسمان بر وی گشاده شد و روح خدا را دید که مثل کبوتری نزول کرده، بر وی می‌آید.


و چون از آب بیرون آمد، در دم آسمان را شکافته دید و روح را که مانند کبوتری بر وی نازل می‌شود.


امّا چون تمامی قوم تعمید یافته بودند و عیسی هم تعمید گرفته دعا می‌کرد، آسمان شکافته شد


و خود عیسی وقتی که شروع کرد، نزدیک به سی ساله بود. و طبق گمان خلق، پسر یوسف، پسر هالی،


پس به او گفت: «به راستی به شما می‌گویم که از کنون آسمان را گشاده، و فرشتگان خدا را که بر پسر انسان صعود و نزول می‌کنند، خواهید دید.»


پس آسمان را گشاده دید و چیزی را چون سفره‌ای بزرگ به چهار گوشه بسته، به سوی زمین آویخته بر او نازل می‌شود،


روزی نزدیک ساعت نهم، فرشته خدا را در عالم رویا آشکارا دید که نزد او آمده، گفت: «ای کُرنِلیوس!»


«اینک آسمان را گشاده، و پسر انسان را به ‌دست راست خدا ایستاده می‌بینم.»


می‌باید که فخر کنم، هرچند شایسته من نیست. لیکن به رویاها و مکاشفات خداوند می‌آیم.


و دیدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبی سفید که سوارش امین و حق نام دارد و به عدالت داوری و جنگ می‌نماید


بعد از این دیدم که ناگاه دروازه‌ای در آسمان باز شده است و آن صدای اوّل را که شنیده بودم که همچون بانگ شیپور با من سخن می‌گفت، بار دیگر می‌گوید: «به اینجا بالا بیا تا اموری را که بعد از این باید واقع شود، به تو نشان دهم.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ