Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




خروج 4:5 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

5 «تا آنکه باور کنند که يهوه خدای پدران ايشان، خدای ابراهيم، خدای اسحاق، و خدای يعقوب، به تو ظاهر شد.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

5 خداوند گفت: «این برای آن است که باور کنند یهوه، خدای پدرانشان، خدای ابراهیم، خدای اسحاق و خدای یعقوب، بر تو ظاهر شده است.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

5 «تاآنکه باور کنند که یهوه خدای پدران ایشان، خدای ابراهیم، خدای اسحاق، و خدای یعقوب، به تو ظاهر شد.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

5 آنگاه خداوند فرمود: «این کار را بکن تا سخنان تو را باور کنند و بدانند که خداوند، خدای اجدادشان ابراهیم، اسحاق و یعقوب بر تو ظاهر شده است.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

5 خداوند فرمود: «این کار برای ‌ بنی‌اسرائیل نشانه‌ای است تا آنها باور کنند که خداوند، خدای اجداد آنها، خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب بر تو ظاهر شده است.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

5 خداوند گفت: «این کار را انجام بده تا بنی‌اسرائیل باور کنند که یَهْوه، خدای اجداد آن‌ها، خدای ابراهیم، خدای اسحاق و خدای یعقوب بر تو ظاهر شده است.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




خروج 4:5
27 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

و خداوند بر اَبرام آشکار شده، گفت: «به نسل تو این سرزمین را می‌بخشم.» پس اَبرام در آنجا قربانگاهی برای خداوند که بر او آشکار شد، بنا نمود.


و چون اَبرام نود و نه ساله بود، خداوند بر اَبرام آشکار شده، گفت: «من هستم خدای قادر مطلق، پیش روی من گام بردار و کامل باش.


و خداوند در بلوطستان ممری بر وی آشکار شد و او در گرمای روز به در خیمه نشسته بود.


و خداوند بر او آشکار شده، گفت: «به مصر فرود نیا، بلکه در سرزمینی که به تو بگویم، ساکن شو.


و خداوند بر سر آن ایستاده، می‌گوید: «من هستم یهوه، خدای پدرت ابراهیم، و خدای اسحاق. این زمینی را که تو بر آن خفته‌ای، به تو و به نسل تو می‌بخشم.


و یوسف را برکت داده، گفت: «خدایی که در حضور او پدرانم ابراهیم و اسحاق سالک می​بودند، خدایی که مرا از روز بودنم تا امروز شبانی کرده است،


و یعقوب به یوسف گفت: «خدای قادر مطلق در لوز در سرزمین کنعان به من آشکار شده، مرا برکت داد.


و در وقت گذرانیدن هدیه عصری، ایلیای نبی نزدیک آمده، گفت: «ای یهوه خدای ابراهیم و اسحاق و اسرائیل، امروز معلوم بشود که تو در اسرائیل خدا هستی و من بنده تو هستم و تمام این کارها را به فرمان تو کرده‌ام.


و بامدادان برخاسته، به بیابان تِقّوعَ بیرون رفتند و چون بیرون می‌رفتند، یِهوشافاط بایستاد و گفت: «مرا بشنوید، ‌ای یهودا و ساکنان اورشلیم، بر یهوه خدای خود ایمان آورید و استوار خواهید شد و به انبیای او ایمان آورید که کامیاب خواهید شد.»


و خداوند به موسی گفت: «اينک من در ابری غلیظ نزد تو می‌آيم، تا هنگامی که به تو سخن گويم، قوم بشنوند و بر تو نيز هميشه ايمان داشته باشند.» پس موسی سخنان قوم را به خداوند باز گفت.


و خدا باز به موسی گفت: «به قوم اسرائیل چنين بگو، يهوه خدای پدران شما، خدای ابراهيم و خدای اسحاق و خدای يعقوب مرا نزد شما فرستاده. اين است نام من تا به ابد و همه نسلها مرا به این نام یاد خواهند کرد.


برو و مشايخ قوم اسرائیل را جمع کرده، به ایشان بگو: يهوه خدای پدران شما، خدای ابراهيم و اسحاق و يعقوب، به من آشکار شده، گفت: به یقین از شما و از آنچه به شما در مصر کرده‌اند، دیدار کرده‌ام،


و سخن تو را خواهند شنيد. و تو با مشايخ اسرائيل نزد پادشاه مصر برويد و به او گوييد: ”يهوه خدای عبرانيان ما را ملاقات کرده است. و الان سفر سه روزه به صحرا برويم، تا برای يهوه خدای خود قربانی بگذرانيم.“


چون خداوند ديد که برای ديدن مايل به آن سو می‌شود، خدا از ميان بوته به او ندا در داد و گفت: «ای موسي! ای موسي!» گفت: «گوش به فرمانم.»


و گفت: «من هستم خدای پدرت، خدای ابراهيم، و خدای اسحاق، و خدای يعقوب.» آنگاه موسی روی خود را پوشانيد، زيرا ترسيد که به خدا بنگرد.


موسی در جواب گفت: «همانا مرا تصديق نخواهند کرد و سخن مرا نخواهند شنيد. بلکه خواهند گفت: ”يهوه بر تو ظاهر نشده است.“»


و قوم ايمان آوردند. و چون شنيدند که خداوند از قوم اسرائیل دیدار نموده و به مصيبت ايشان نظر انداخته است، به روی در افتاده، سجده کردند.


پس خداوند به موسی گفت: «دست خود را دراز کن و دمش را بگير.» پس دست خود را دراز کرده، آن را بگرفت، که در دستش عصا شد.


و سر اِفرایم سامره و سر سامره پسر رملیا است و اگر باور نکنید، بدون شک استوار نخواهید ماند.»


خداوند از جای دور به من ظاهر شد و گفت «با محبت ازلی تو را دوست داشتم، از این جهت تو را به محبت جذب نمودم.


و برای شما شادمانم که در آنجا نبودم تا ایمان آرید. ولی نزد او برویم.»


و من می‌دانستم که همیشه سخن مرا می‌شنوی؛ ولی برای خاطر این گروه که حاضرند گفتم تا ایمان بیاورند که تو مرا فرستادی.»


پس به توما گفت: «انگشت خود را به اینجا بیاور و دستهای مرا ببین و دست خود را بیاور و بر پهلوی من بگذار و بی‌ایمان مباش، بلکه ایمان دار.»


لیکن این قدر نوشته شد تا ایمان آورید که عیسی، مسیح و پسر خدا است و تا ایمان آورده به اسم او حیات یابید.


و امّا من شهادت بزرگتر از یحیی دارم، زیرا آن کارهایی که پدر به من عطا کرد تا به انجام رسانم، یعنی‌ این کارهایی که من می‌کنم، بر من شهادت می‌دهد که پدر مرا فرستاده است.


استیفان گفت: «ای برادران و پدران، گوش دهید. خدای جلال بر پدر ما ابراهیم ظاهر شد وقتی که در بین‌النهرین بود، قبل از توقفش در حَران.


لیکن اکنون مشتاق وطنی نیکوتر یعنی وطن آسمانی هستند و از این رو خدا از ایشان عار ندارد که خدای ایشان خوانده شود، چونکه برای ایشان شهری آماده کرده است.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ