خروج 14:12 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

¹² آيا اين آن سخن نيست که به تو در مصر گفتيم که ما را بگذار تا مصريان را خدمت کنيم؟ زيرا که ما را خدمت مصريان بهتر است از مردن در صحرا!»

هزارۀ نو

¹² آیا در مصر به تو نگفتیم: ”ما را به حال خود واگذار تا مصریان را بندگی کنیم“؟ ما را بهتر آن بود که مصریان را بندگی کنیم تا اینکه در بیابان بمیریم!»

Persian Old Version

¹² آیا این آن سخن نیست که به تو در مصر گفتیم که ما رابگذار تا مصریان را خدمت کنیم؟ زیرا که ما راخدمت مصریان بهتر است از مردن در صحرا!»

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

¹² وقتی در مصر برده بودیم، آیا به تو نگفتیم که ما را به حال خودمان رها کن؟ ما می‌دانستیم که برده ماندن در مصر بهتر از مردن در بیابان است.»

مژده برای عصر جدید

¹² آیا قبل از اینکه از مصر بیرون بیاییم به تو نگفتیم که بگذار در اینجا بمانیم و مصری‌ها را خدمت کنیم؟ زیرا بهتر است در آنجا برده باشیم تا اینکه اینجا در بیابان بمیریم.»

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

¹² آیا در مصر به تو نگفتیم که بگذار در اینجا بمانیم و برای مصریان بردگی کنیم؟ بهتر بود آنجا بردگی می‌کردیم تا این‌که اینجا در بیابان بمیریم.»

خروج 14:12 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ

مزامیر 106:7

پدران ما کارهای عجیب تو را در مصر نفهمیدند و زیادی رحمت تو را به یاد نیاوردند، بلکه نزد دریا یعنی دریای سرخ فتنه انگیختند.

خروج 13:17

و واقع شد که چون فرعون قوم را رها کرده بود، خدا ايشان را از راه سرزمين فلسطينيان رهبری نکرد، هرچند آن نزديکتر بود. زيرا خدا گفت: «مبادا که چون قوم جنگ بينند، پشيمان شوند و به مصر برگردند.»

خروج 3:9

و اينک التماس قوم اسرائیل نزد من رسيده است و ظلمی را نيز که مصريان بر ايشان می‌کنند، ديده‌ام.

خروج 5:21

و به ایشان گفتند: «خداوند بر شما بنگرد و داوری فرمايد! زيرا که ما را نزد فرعون و ملازمانش همچون بوی ناخوش‌آیند کرده‌اید و شمشيری به ‌دست ايشان داده‌ايد ،تا ما را بکشند.»

خروج 6:9

و موسی قوم اسرائیل را به این صورت گفت، ليکن به سبب تنگی روح و سختی خدمت، به او گوش ندادند.

هوشع 4:17

اِفرایِم به بتها پیوسته است؛ پس او را واگذارید.

یونس 4:3

پس حال، ‌ای خداوند، جانم را از من بگیر، زیرا که مردن، از زنده ماندن برای من بهتر است.»

یونس 4:8

و چون آفتاب برآمد، خدا بادی سوزان از جانب شرق وزانید و آفتاب بر سر یونس تابید به حدی که بی‌تاب شده، آرزوی مرگ نمود و گفت: «مردن برایم از زنده ماندن بهتر است.»

مَرقُس 1:24

گفت: «ای عیسی ناصری، ما را با تو چه‌کار است؟ آیا برای هلاک کردن ما آمدی؟ تو را می‌شناسم کیستی، تو آن قدّوس خدایی!»

مَرقُس 5:7

و به آواز بلند فریاد زده، گفت: «ای عیسی، پسر خدای متعال، مرا با تو چه‌کار است؟ تو را به خدا قسم می‌دهم که مرا عذابم ندهی.»