Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




اِستر 4:4 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

4 پس کنیزان و خواجه‌سرایان اِستر آمده، او را خبر دادند و ملکه بسیار غمگین شد و لباس فرستاد تا مُردِخای را بپوشانند و پلاس او را از وی بگیرند، اما او قبول نکرد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

4 چون ندیمه‌ها و خواجه‌سرایانِ اِستر آمده او را خبر دادند، شهبانو بسیار غمگین شد و جامه فرستاد تا مُردِخای را بپوشانند و پلاسِ او را از وی برگیرند، اما او نپذیرفت.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

4 پس کنیزان و خواجهسرایان استر آمده، اورا خبر دادند و ملکه بسیار محزون شد و لباس فرستاد تا مردخای را بپوشانند و پلاس او را ازوی بگیرند، اما او قبول نکرد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

4 وقتی ندیمه‌های استر و خواجه‌سرایان دربار از وضع مردخای خبر آوردند، استر بسیار محزون شد و برای مردخای لباس فرستاد تا به جای پلاس بپوشد، ولی مردخای قبول نکرد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

4 وقتی ندیمه‌‌ها و خواجه سرایان استر از آنچه مردخای می‌کرد به او خبر دادند، استر بسیار ناراحت شد. او برای مردخای لباس فرستاد تا آن را به جای پلاس بپوشد، ولی مردخای نپذیرفت.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

4 وقتی ندیمه‌ها و خواجه‌سرایان اِستر از آنچه مُردِخای می‌کرد به او خبر دادند، اِستر بسیار ناراحت شد. او برای مُردِخای لباس فرستاد تا آن‌ را به‌جای پلاس بپوشد، ولی مُردِخای نپذیرفت.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




اِستر 4:4
10 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

و همه پسران و همه دخترانش به تسلی او برخاستند. اما تسلی نپذیرفت و گفت: «سوگوار نزد پسر خود به گور فرود می‌روم.» پس پدرش برای او همی گریست.


ییهو به سوی پنجره نظر افکنده، گفت: «کیست که طرفدار من باشد؟ کیست؟» پس دو سه نفر از خواجگان به سوی او نظر کردند.


اما وشتی ملکه نخواست که مطابق فرمانی که پادشاه به ‌دست خواجه‌سرایان فرستاده بود، بیاید. پس پادشاه بسیار خشمناک شده، غضبش در دلش مشتعل گردید.


و در هر ولایتی که امر و فرمان پادشاه به آن رسید، یهودیان را ماتم بزرگی همراه با روزه و گریه و نوحه گری بود و بسیاری در پلاس و خاکستر خوابیدند.


آنگاه استر، هَتاک را که یکی از خواجه‌سرایان پادشاه بود و او را به جهت خدمت اِستر تعیین نموده بود، خواند و او را امر فرمود که از مُردِخای بپرسد که این چه امر است و سببش چیست.


در روز تنگی خود خداوند را طلب کردم. در شب، دست من دراز شده، بازکشیده نگشت و جان من تسلّی نپذیرفت.


پس غریبی که با خداوند ملحق شده باشد، صحبت نکند و نگوید که «خداوند مرا از قوم خود جدا نموده است»، و خواجه هم نگوید که «اینک من درخت خشک هستم.»


خداوند چنین می‌گوید: «صدایی در رامَه شنیده شد، ماتم و گریه بسیار تلخ! راحیل برای فرزندان خود گریه می‌کند و برای فرزندان خود تسلی نمی‌پذیرد، زیرا که نیستند.»


پس برخاسته، روانه شد که ناگاه شخصی حبشی که خواجه‌سرا و مقتدر نزد کَنداکه، ملکه حبشه، و بر تمام خزانه او ناظر بود، به اورشلیم برای عبادت آمده بود.


و ده​یک غله‌ها و تاکستانهای شما را گرفته، به خواجه‌سرايان و درباریان خود خواهد داد.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ