پس در آن لحظه در روز بیست و سوم ماه سوم که ماه سیوان باشد، کاتبان پادشاه را احضار کردند و موافق هر آنچه مُردِخای امر فرمود، به یهودیان و امیران و والیان و سران ولایتها یعنی صد و بیست و هفت ولایت که از هند تا حبشه بود، نوشتند. به هر ولایت موافق خط آن و به هر قوم موافق زبان آن و به یهودیان موافق خط و زبان ایشان.
ای صَهیون که مژده میدهی، به کوه بلند برآی! و ای اورشلیم که مژده میدهی، آوازت را با قوت بلند کن! آن را بلند کن و مترس و به شهرهای یهودا بگو که «اینک، خدای شما است!»
تو، ای پادشاه فرمانی صادر نمودی که هر که صدای شیپور و سُرنا و عود و بربط و سنتور و کمانچه و هر قسم آلات موسیقی را بشنود به رو افتاده، تمثال طلا را سجده نماید.
پس امیران و سران و والیان و داوران و خزانهداران و مشاوران و وکیلان و تمامی سروران ولایتها به جهت تبرک تمثالی که نِبوکَدنِصَر پادشاه برپا نموده بود، جمع شده، پیش تمثالی که نِبوکَدنِصَر نصب کرده بود، ایستادند.
بنابراین چون همه قومها صدای شیپور و سُرنا و عود و بربط و سنتور و هر قسم آلات موسیقی را شنیدند، همه قومها و ملتها و زبانها به رو افتاده، تمثال طلا را که نِبوکَدنِصَر پادشاه برپا کرده بود، سجده نمودند.
که به صدای بلند ندا در داد و چنین گفت: درخت را ببرید و شاخههایش را قطع نمایید و برگهایش را بیفشانید و میوههایش را پراکنده سازید تا حیوانات از زیرش و پرندگان از شاخههایش بگریزند.
زیرا که قوانین عُمری نگاه داشته میشود، و تمامی کارهای خاندان اَخاب! به مشورتهای ایشان گام برمیدارید. از این رو تو را به ویرانی و ساکنانت را به ریشخند تسلیم خواهم ساخت، پس عار قوم مرا متحمل خواهید شد.»
و سرودی جدید میسرایند و میگویند: «سزاوار گرفتن طومار و گشودن مُهرهایش هستی، زیرا که قربانی شدی و مردمان را برای خدا به خون خود از هر قبیله و زبان و قوم و ملّت خریدی