Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




دانیال 10:9 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

9 اما صدای سخنانش را شنیدم. و چون صدای کلام او را شنیدم، به روی خود بر زمین افتاده، بیهوش گردیدم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

9 آنگاه آوازِ سخنانش را شنیدم؛ و چون آواز سخنانش را شنیدم، به روی بر زمین افتاده، به خوابی عمیق فرو رفتم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

9 اما آواز سخنانش راشنیدم و چون آواز کلام او را شنیدم به روی خودبر زمین افتاده، بیهوش گردیدم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

9 وقتی آن مرد با من سخن گفت من روی خاک افتادم و از حال رفتم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

9 وقتی آن مرد با من سخن گفت، رو به خاک افتادم و بیهوش شدم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

9 وقتی آن مرد با من سخن گفت، بی‌هوش به خاک افتادم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




دانیال 10:9
11 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

و چون آفتاب غروب می‌کرد، خوابی سنگین بر اَبرام مستولی شد و اینک تاریکی ترسناک و سختی او را فرو گرفت.


و یَهوْه خدا، خوابی سنگین بر آدم مستولی گردانید تا بخفت و یکی از دنده‌هایش را گرفت و گوشت در جایش پر کرد.


در خواب، در رویای شب، چون خواب سنگین بر انسان چیره می‌شود، حینی که در بستر خود در خواب می‌باشد.


در تفکرها از رویاهای شب، هنگامی که خواب سنگین بر مردم غالب شود،


من در خواب هستم اما دلم بیدار است. آواز محبوب من است که در را می‌کوبد و می‌گوید: «از برای من باز کن، ‌ای خواهر من! ای محبوبه من و کبوترم و ‌ای کامل من! زیرا که سر من از شبنم و زلفهایم از قطرات شب پر است.»


که ناگاه کسی به شبیه آدمیان لبهایم را لمس نمود و من دهان خود را گشوده، سخن گفتم. به آن کسی ‌که پیش من ایستاده بود، گفتم: «ای آقایم، از این‌ رویا درد شدیدی مرا در‌گرفته است و دیگر هیچ رمق ندارم.


و حینی که او با من سخن می‌گفت، من بر روی خود بر زمین در خواب سنگین می‌بودم. و او مرا لمس نموده، در جایی که بودم، برپا داشت.


چون شنیدم احشایم بلرزید و از صدای آن لبهایم بجنبید، و پوسیدگی به استخوانهایم داخل شده، در جای خود لرزیدم، که در روز تنگی استراحت یابم، هنگامی که آن که قوم را ذلیل خواهد ساخت، بر ایشان حمله آورد.


پس از دعا برخاسته نزد شاگردان خود آمده ایشان را از غصه در خواب یافت.


امّا پطرس و رفقایش را خواب در ربود. پس بیدار شده جلال او و آن دو مرد را که با وی بودند، دیدند.


و چون او را دیدم، مثل مرده پیش پایهایش افتادم و دست راست خود را بر من نهاده، گفت: «ترسان مباش! من هستم اوّل و آخر و زنده؛


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ