Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




اعمال رسولان 9:10 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

10 و در دمشق، شاگردی حَنانیا نام بود که خداوند در رویا به او گفت: «ای حنانیا!» عرض کرد: «ای خداوند، گوش به فرمانم!»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

10 در دمشق شاگردی حَنانیا نام می‌زیست. خداوند در رؤیا بر او ظاهر شد و گفت: «ای حَنانیا!» پاسخ داد: «بله خداوندا.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

10 و در دمشق، شاگردی حنانیا نام بود که خداوند در رویا بدو گفت: «ای حنانیا!» عرض کرد: «خداوندا لبیک!»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

10 در دمشق، شخصی ایماندار زندگی می‌کرد به نام حنانیا. خداوند در رؤیا به او فرمود: «حنانیا!» حنانیا جواب داد: «بله، ای خداوند!»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

10 یكی از ایمانداران به نام حنانیا در شهر دمشق زندگی می‌کرد. خداوند در رؤیا به او ظاهر شد و فرمود: «ای حنانیا.» او پاسخ داد: «بله ای خداوند، آماده‌ام.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

10 یکی از ایمان‌داران به نام حنّانیا در شهر دمشق زندگی می‌کرد. خداوند در رؤیا به او ظاهر شد و فرمود: «ای حنّانیا!» او پاسخ داد: «بله، ای خداوند!»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




اعمال رسولان 9:10
23 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

شبانگاه، او و همراهانش بر ایشان گروه گروه شده، ایشان را شکست داده، تا به حوبه که به شمال دمشق واقع است، تعقیب نمودند.


و واقع شد بعد از این وقایع، که خدا ابراهیم را امتحان کرده، به او گفت: «ای ابراهیم!» عرض کرد: «گوش به فرمانم.»


و فرشته خدا در خواب به من گفت: «ای یعقوب!» گفتم: «گوش به فرمانم.»


و اگر چنين گويد که ”از تو راضی نيستم“، اينک حاضرم هر چه در نظرش پسند آيد، به من عمل نمايد.»


چون خداوند ديد که برای ديدن مايل به آن سو می‌شود، خدا از ميان بوته به او ندا در داد و گفت: «ای موسي! ای موسي!» گفت: «گوش به فرمانم.»


آنگاه صدای خداوند را شنیدم که می‌گفت: «که را بفرستم و کیست که برای ما برود؟» گفتم: «گوش به فرمانم، مرا بفرست.»


آنگاه آن راز به دانیال در رویای شب آشکار شد. پس دانیال خدای آسمانها را متبارک خواند.


و او گفت: «الان سخنان مرا بشنويد: اگر در ميان شما نبی‌ای باشد، من که يهوه هستم، خود را در رويا بر او آشکار می‌کنم و در خواب به او سخن می‌گويم.


روزی نزدیک ساعت نهم، فرشته خدا را در عالم رویا آشکارا دید که نزد او آمده، گفت: «ای کُرنِلیوس!»


«من در شهر یافا دعا می‌کردم که ناگاه در عالم رویا چیزی را دیدم که نازل می‌شود مثل سفره‌ای بزرگ به چهار گوشه از آسمان آویخته که بر من می‌رسد.


پس پطرس بیرون شده، از عقب او روانه گردید و ندانست که آنچه از فرشته روی نمود، حقیقی است، بلکه گمان برد که خواب می‌بیند.


چون این ‌رویا را دید، بی‌درنگ عازم سفر مَقدونیه شدیم، زیرا به‌یقین دانستیم که خدا ما را خوانده است تا مژده به ایشان رسانیم.


شبی پولُس را رویایی رخ نمود که شخصی از اهل مَقدونیه ایستاده بود، التماس نموده گفت: «به مَقدونیه آمده، ما را امداد فرما.»


شبی خداوند در رویا به پولُس گفت: «ترسان مباش، بلکه سخن بگو و خاموش مباش،


'خدا می‌گوید: در روزهای آخر چنین خواهد بود که از روح خود بر تمام بشر خواهم ریخت و پسران و دختران شما نبوّت کنند و جوانان شما رویاها و پیران شما خوابها خواهند دید؛


آنگاه شخصی پرهیزگار مطابق شریعت، حَنانیا نام که نزد همهٔ یهودیان ساکن آنجا نیکنام بود،


و شخصی حَنانیا نام را در خواب دیده است که آمده، بر او دست گذارد تا بینا گردد.»


و سه روز نابینا بوده، چیزی نخورد و نیاشامید.


در دمشق، والی حارِث پادشاه، شهر دمشقیان را برای گرفتن من محافظت می‌نمود.


و به اورشلیم هم نزد آنانی که قبل از من رسول بودند نرفتم، بلکه به عرب شدم و باز به دمشق مراجعت کردم.


خداوند سَموئيل را خواند و او گفت: «گوش به فرمانم.»


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ