Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




۲سموئیل 19:13 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

13 و به عَماسا بگوييد: ”آيا تو استخوان و گوشت من نيستی؟ خدا به من مثل اين بلکه زياده از اين به عمل آورد اگر تو در حضور من در همه اوقات به ‌جای يوآب، سردار لشکر نباشي.“»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

13 و به عَماسا بگویید: ”مگر تو از گوشت و استخوان من نیستی؟ خدا مرا سخت مجازات کند اگر تو همواره در حضور من به جای یوآب سردار لشکر نباشی.“»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

13 و به عماسا بگویید: آیا تو استخوان و گوشت من نیستی؟ خدا به من مثل این بلکه زیاده از این به عمل آورد اگر تو در حضور من در همه اوقات بهجای یوآب، سردار لشکر، نباشی.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

13 در ضمن، به صادوق و اَبیّاتار گفت که به عماسا بگویند: «تو خویشاوند من هستی، پس خدا مرا بزند اگر تو را به جای یوآب به فرماندهی سپاه خود نگمارم.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

13 و به عماسا بگویید: چون تو خواهرزادهٔ من هستی، خدا مرا بکشد، اگر تو را به جای یوآب سپهسالار خود مقرّر نکنم.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

13 و به عَماسا بگویید، 'چون تو خواهرزادۀ من هستی؛ خدا مرا بکُشد اگر تو را به‌جای یوآب سپهسالار خود نکنم.'»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




۲سموئیل 19:13
13 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

لابان او را گفت: «به راستی تو استخوان و گوشت من هستی.» و نزد او مدت یک ماه توقف نمود.


و اَبشالوم، عَماسا را به ‌جای يوآب به‌ سرداری لشکر برپا کرد، و عَماسا پسر شخصی به اسم يِترای اسرائيلی بود که با اَبيجايل دختر ناحاش که خواهر صِرويه مادر يوآب بود، ازدواج بود.


و يوآب به آن شخصی که او را خبر داد، گفت: «تو که او را دیدی، پس چرا او را در آنجا به زمين نزدی؟ آنگاه من ده مثقال نقره و کمربندی به تو می‌دادم.»


و پادشاه به عَماسا گفت: «مردان يهودا را در سه روز نزد من جمع کن و تو نیز در اينجا حاضر باش.»


و چون ابنير به حِبرون برگشت، يوآب او را در ميان دروازه به کنار کشيد تا با او به تنهایی سخن گويد. در آنجا به خاطر خون برادرش عَسائيل ضربتی به شکم او زد که مرد.


و تمامی قبایل اسرائيل نزد داوود به حِبرون آمدند و صحبت کرده گفتند: «اينک ما استخوان و گوشت تو هستيم.


و يوآب پسر صِرويه سردار لشکر بود و يِهوشافات پسر اَخيلود وقايع نگار.


و ایزابِل قاصدی نزد ایلیا فرستاده، گفت: «خدایان به من مثل این بلکه زیاده از این عمل نمایند اگر فردا نزدیک به این وقت، جان تو را مثل جان یکی از ایشان نسازم.»


آنگاه روح بر عماسای که رئيس شلاشيم بود نازل شد (و او گفت): « ای داوود ما از آن تو و ای پسر يسی ما با تو هستيم؛ سلامتی، سلامتی بر تو باد، و سلامتی بر انصار تو باد زيرا خدای تو پیروزی دهنده تو است.» پس داوود ايشان را پذيرفته، سرداران لشکر ساخت.


جايی که بميری، می‌ميرم و در آنجا دفن خواهم شد. خداوند به من چنين بلکه زياده بر اين کند اگر چيزی غير از مرگ، مرا از تو جدا نمايد.»


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ