Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




۲پادشاهان 8:7 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

7 اِلیشَع به دمشق رفت و بِن​هَدَد پادشاه اَرام بیمار بود و به او خبر داده، گفتند که «مرد خدا اینجا آمده است.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

7 اِلیشَع به دمشق رفت. در آن هنگام بِن‌هَدَد پادشاه اَرام، بیمار بود. پس به پادشاه خبر دادند که: «مرد خدا به اینجا آمده است.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

7 و الیشع به دمشق رفت و بنهدد، پادشاه ارام، بیمار بود و به او خبر داده، گفتند که مرد خدااینجا آمده است.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

7 بنهدد، پادشاه سوریه، در بستر بیماری بود. به او خبر دادند که الیشع نبی به دمشق آمده است.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

7 هنگامی‌که الیشع به دمشق رفت، بنهدد، پادشاه سوریه بیمار بود و به او خبر دادند که الیشع آنجاست.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

7 هنگامی‌که اِلیشَع به دمشق رفت، بِنهَدَد، پادشاه سوریه بیمار بود و به او خبر دادند که اِلیشَع آنجا است.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




۲پادشاهان 8:7
18 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

شبانگاه، او و همراهانش بر ایشان گروه گروه شده، ایشان را شکست داده، تا به حوبه که به شمال دمشق واقع است، تعقیب نمودند.


و مردان چندی نزد خود جمع کرده، سردار فوجی شد هنگامی که داوود بعضی ایشان را کشت. پس به دمشق رفتند و در آنجا ساکن شده، در دمشق حکمرانی نمودند.


و اینک مرد خدایی به فرمان خداوند از یهودا به بیت​ئیل آمد و یِرُبعام به جهت سوزانیدن بخور نزد قربانگاه ایستاده بود.


آنگاه آسا تمام نقره و طلا را که در خزانه‌های خانه خداوند و خزانه‌های خانه پادشاه باقیمانده بود گرفته، آن را به ‌دست خادمان خود سپرد و آسا پادشاه ایشان را نزد بِن​هَدَد پسر طَبریمّون پسر حِزیون، پادشاه اَرام که در دمشق ساکن بود، فرستاده، گفت:


و بِن​هَدَد، پادشاه اَرام، تمامی لشکر خود را جمع کرد. سی و دو پادشاه و اسبان و ارابه‌ها همراهش بودند. پس برآمده، سامره را محاصره کرد و با آن جنگ نمود.


و بِن​هَدَد اَخاب را گفت: «شهرهایی را که پدر من از پدر تو گرفت، پس می‌دهم. برای خود در دمشق کوچه‌ها بساز، چنانکه پدر من در سامره ساخت.» اَخاب در جواب گفت «من تو را با این پیمان رها می‌کنم.» پس با او عهد بست و او را رها کرد.


و اَخَزیا از پنجره بالاخانه خود که در سامره بود افتاده، بیمار شد. پس قاصدان را روانه نموده، به ایشان گفت: «نزد بَعَل‌زِبوب خدای عِقرون رفته، بپرسید که آیا از این مرض شفا خواهم یافت؟»


و چون پسران انبیا که روبروی او در اَریحا بودند، او را دیدند، گفتند: «روح ایلیا بر اِلیشَع می‌باشد.» و برای ملاقات وی آمده، او را تا به زمین تعظیم نمودند.


اما جیحَزی که خادم اِلیشَع مرد خدا بود گفت: «اینک آقایم از گرفتن از دست این نَعَمان اَرامی آنچه را که آورده بود، امتناع نمود. به حیات یهوه قسم که من از پی او دویده، چیزی از او خواهم گرفت.»


و یکی از خادمانش گفت: «ای آقایم، چنین نیست، بلکه اِلیشَع نبی که در اسرائیل است، پادشاه اسرائیل را از سخنی که در خوابگاه خود می‌گویی، آگاه می‌سازد.»


و بعد از این، واقع شد که بِن​هَدَد پادشاه اَرام، تمام لشکر خود را جمع کرد و برآمده، سامره را محاصره نمود.


و چون پادشاه از زن پرسید، او را خبر داد، پس پادشاه یکی از خادمان خود را برایش تعیین نموده، گفت: «تمامی دارایی او و تمامی حاصل ملک او را از روزی که زمین را ترک کرده است تا الان به او رد نما.»


زیرا که سر اَرام، دمشق و سر دمشق، رِصین است در عرض شصت و پنج سال اِفرایم شکسته می‌شود به طوری که دیگر قومی نخواهد بود.


اما اگر می‌مانی، نزد جِدَلیا پسر اَخیقام پسر شافان که پادشاه بابل او را بر شهرهای یهودا گماشته است، برگرد و نزد او در میان قوم ساکن شو، یا هر جایی که می‌خواهی بروی، برو.» پس رئیس جلادان او را توشه راه و هدیه داد و رهایش نمود.


و چون ایشان را نیافتند، یاسون و چند برادر را نزد حاکمان شهر کشیدند و فریاد می‌زدند که «آنانی که دنیا را شورانیده‌اند، حال به اینجا نیز آمده‌اند.


و اين است برکتی که موسی، مرد خدا، قبل از وفاتش به قوم اسرائیل برکت داده،


به اهل خبر رسید که «شَمشون به اينجا آمده است.» پس او را احاطه نموده، تمام شب برايش نزد دروازه شهر کمين گذاردند، و تمام شب خاموش مانده، گفتند: «چون صبح روشن شود، او را می کشيم.»


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ