Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




۲پادشاهان 4:20 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

20 پس او را برداشته، نزد مادرش برد و او به زانوهایش تا ظهر نشست و مرد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

20 پس خادم او را برگرفت و نزد مادرش برد. پسر تا نیمروز بر دامان مادر نشست، و سپس مرد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

20 پس او رابرداشته، نزد مادرش برد و او به زانوهایش تا ظهرنشست و مرد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

20 آن خادم او را به خانه برد و مادرش او را در آغوش گرفت. ولی نزدیک ظهر آن پسر مرد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

20 خدمتکار او را برداشت و نزد مادرش برد. کودک تا ظهر روی پای مادرش نشست و آنگاه مُرد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

20 خدمتکار او را برداشت و نزد مادرش برد. کودک تا ظهر روی پای مادرش نشست و آنگاه مُرد.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




۲پادشاهان 4:20
14 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

گفت: «اکنون پسر خود را، که یگانه توست و او را دوست می‌داری، یعنی اسحاق را بردار و به زمین موریا برو، و او را در آنجا، بر یکی از کوه‌هایی که به تو نشان می‌دهم، برای قربانی سوختنی بگذران.»


و اسرائیل، یوسف را از سایر پسران خود بیشتر دوست می‌داشت، زیرا که او پسر پیری او بود. و برایش ردایی پر نقش و نگار ساخت.


و یوسف خوابی دیده، آن را به برادران خود باز گفت. پس بر نفرت از او افزودند.


و بعد از این امور واقع شد که پسر آن زن که صاحب‌خانه بود، بیمار شد. و بیماری او چنان سخت شد که نفسی در او باقی نماند.


و به پدرش گفت: «آه سر من! آه سر من! و او به خادم خود گفت: «وی را نزد مادرش ببر.»


پس مادرش بالا رفته، او را بر بستر مرد خدا خوابانید و در را بر او بسته، بیرون رفت.


آیا زن، بچه شیر خواره خود را فراموش کرده بر پسر رحم خویش ترحم ننماید؟ اینان فراموش می‌کنند، اما من تو را فراموش نخواهم نمود.


و مثل کسی ‌که مادرش او را تسلی دهد، همچنین من شما را تسلی خواهم داد و در اورشلیم تسلی خواهید یافت.»


و در قلب تو نیز شمشیری فرو خواهد رفت، تا افکار قلوب بسیاری مکشوف شود.»


چون نزدیک به دروازه شهر رسید، ناگاه مِیتی را که پسر یگانه بیوه‌زنی بود می‌بردند و جماعتی زیاد از اهل شهر، با او می‌آمدند.


آنگاه عیسی آشکارا به ایشان گفت: «ایلعازر مرده است.


پس خواهرانش نزد او فرستاده، گفتند: «ای آقا، اینک آن که او را دوست می‌داری، بیمار است.»


و عیسی مارتا و خواهرش و ایلعازر را دوست می‌داشت.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ