Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




۲پادشاهان 1:9 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

9 آنگاه پادشاه سردار پنجاهه را با پنجاه نفرش نزد ایلیا فرستاد و او نزد ایلیا آمد، در حالتی که او بر قله کوه نشسته بود. و به وی عرض کرد: «ای مرد خدا، پادشاه می‌گوید: ”زیر آی؟“»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

9 آنگاه پادشاه سرداری با پنجاه سربازش فرستاد تا او را بیاورند. ایلیا بر فراز تَلی نشسته بود. سردار نزد او رفت و گفت: «ای مرد خدا، پادشاه می‌فرماید: ”فرود آی!“»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

9 آنگاه سردار پنجاهه را با پنجاه نفرش نزد وی فرستاد و او نزد وی آمد در حالتی که او بر قله کوه نشسته بود وبه وی عرض کرد که «ای مرد خدا، پادشاه میگوید به زیر آی؟»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

9 پس سرداری را با پنجاه سرباز مأمور کرد تا او را بیاورند. آنها او را در حالی که روی تپه‌ای نشسته بود پیدا کردند. آن سردار به ایلیا گفت: «ای مرد خدا، پادشاه دستور داده است همراه ما بیایی.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

9 آنگاه پادشاه سرداری را با پنجاه نفر از سپاهیانش نزد ایلیا فرستاد. او به راه افتاد و ایلیا را دید که بر تپّه‌ای نشسته است و به او گفت: «ای مرد خدا، پادشاه امر کرده است که نزد او بروی.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

9 آنگاه پادشاه سرداری را با پنجاه نفر از سپاهیانش نزد ایلیا فرستاد. آن سردار به راه افتاد و ایلیا را دید که بر تپّه‌ای نشسته است. به او گفت: «ای مرد خدا، پادشاه امر کرده است که نزد او بروی.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




۲پادشاهان 1:9
22 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

آن زن به ایلیا گفت: «ای مرد خدا، مرا با تو چه‌ کار است؟ آیا نزد من آمدی تا گناه مرا به یاد آوری و پسر مرا بکشی؟»


به حیات یهوه خدای تو قسم که قومی و مملکتی نیست که آقایم به جستجوی تو آنجا نفرستاده باشد و چون می‌گفتند که ”اینجا نیست،“ به آن مملکت و قوم قسم می‌داد که تو را نیافته‌اند.


و هنگامی که ایزابِل انبیای خداوند را هلاک می‌ساخت، عوبَدیا صد نفر از انبیا را گرفته، ایشان را پنجاه پنجاه در غار پنهان کرد و ایشان را به نان و آب خوراک داد.


پس اَخاب برآمده، خورد و نوشید. و ایلیا بر قلّه کَرمِل برآمد و به زمین خم شده، روی خود را به میان زانوهایش گذاشت.


و ایزابِل قاصدی نزد ایلیا فرستاده، گفت: «خدایان به من مثل این بلکه زیاده از این عمل نمایند اگر فردا نزدیک به این وقت، جان تو را مثل جان یکی از ایشان نسازم.»


و پادشاه اسرائیل به یِهوشافاط گفت: «یک مرد دیگر، یعنی میکایا پسر یِمله هست که به واسطه او از خداوند درخواست توان کرد، لیکن من از او نفرت دارم، زیرا که درباره من به نیکویی نبوت نمی کند، بلکه به بدی.» یِهوشافاط گفت: «پادشاه چنین نگوید.»


اِلیشَع از آنجا به کوه کَرمِل رفت و از آنجا به سامره بازگشت.


پس رفته، نزد مرد خدا به کوه کَرمِل رسید. چون مرد خدا زن را دید که از دور می‌آید، به خادم خود جِیحَزی گفت: «نگاه کن! این همان زن شونَمی است!


و ایشان را به خانه خداوند به حجره پسران حانان پسر یِجدَلیا مرد خدا که به پهلوی حجره سروران و بالای حجره مَعَسیا پسر شَلّوم، نگهبان آستانه بود، آوردم.


و اَمَصیا به عاموس گفت: «ای بیننده، برو و به سرزمین یهودا فرار کن و در آنجا نان بخور و در آنجا نبوت کن؛


زیرا که هیرودیس یحیا را به خاطر هیرودیا، زن برادر خود فیلیپُس گرفته، در بند نهاده و در زندان انداخته بود؛


می‌گفتند: «ای مسیح، به ما نبوت کن! کیست که تو را زده است؟» (متّی 26‏:69‏-75 ؛ مَرقُس 14‏:66‏-72)


و تاجی از خار بافته بر سرش گذاردند و نی به دست راست او دادند و پیش وی زانو زده مسخره‌کنان او را می‌گفتند: «سلام، ‌ای پادشاه یهود!»


و راهگذاران او را دشنام داده و سر خود را جنبانیده، می‌گفتند: «هان‌، ای کسی‌ که معبد را خراب می‌کنی و در سه روز آن را بنا می‌کنی،


مسیح، پادشاه اسرائیل، الان از صلیب نزول کند تا ببینیم و ایمان آوریم.» و آنانی که با وی مصلوب شدند او را دشنام می‌دادند. (متّی ۲۷: ۴۵‏-۵۶، لوقا ۲۳: ۴۴‏-۴۹، یوحنا ۱۹: ۲۸‏-۳۷)


و چون شاگردان او، یعقوب و یوحنا این را دیدند گفتند: «ای خداوند، آیا می‌خواهی بگوییم که آتش از آسمان باریده اینها را فرو‌ گیرد، چنانکه ایلیا نیز کرد؟


و دیگران از استهزاها و تازیانه‌ها بلکه از بندها و زندان آزموده شدند.


و چون شائول را خبر دادند، قاصدان ديگر فرستاده، ايشان نيز نبوت کردند. و شائول باز قاصدان سوم فرستاده، ايشان نيز نبوت کردند.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ