۱سموئیل 3:9 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

⁹ و عيلی به سَموئيل گفت: «برو و بخواب و اگر تو را بخواند، بگو: ”‌ای خداوند، بفرما، زيرا که خادم تو می‌شنود.» پس سَموئيل رفته، در جای خود خوابيد.

هزارۀ نو

⁹ پس به سموئیل گفت: «برو و بخواب. اگر تو را خواند، بگو، ”خداوندا، بفرما که خدمتگزارت می‌شنود.“» پس سموئیل رفت و در جای خود خوابید.

Persian Old Version

⁹ و عیلی به سموئیل گفت: «برو و بخواب و اگر تو را بخواند، بگوای خداوندبفرما زیرا که بنده تو میشنود.» پس سموئیل رفته، در جای خود خوابید.

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

⁹ پس به او گفت: «برو بخواب! اگر این بار تو را بخواند بگو: خداوندا بفرما، خدمتگزارت گوش به فرمان تو است.» پس سموئیل رفت و خوابید.

مژده برای عصر جدید

⁹ بنابراین به سموئیل گفت: «برو بخواب. اگر باز صدایی بشنوی جواب بده و بگو: بفرما خداوندا، بنده‌ات می‌شنود.» پس سموئیل رفت و در جای خود دراز کشید.

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

⁹ بنابراین به سموئیل گفت: «برو بخواب؛ و اگر او تو را دوباره خواند، بگو، 'بفرما خداوندا، بنده‌ات می‌شنود.'» پس سموئیل رفت و در جای خود دراز کشید.

۱سموئیل 3:9 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ

مزامیر 85:8

آنچه خدا یَهوْه می‌گوید، خواهم شنید زیرا به قوم خود و به مقدّسان خویش به سلامتی خواهد گفت تا به سوی جهالت برنگردند.

مزامیر 85:9

به یقین نجات او به ترسندگان او نزدیک است تا جلال در زمین ما ساکن شود.

خروج 20:19

و به موسی گفتند: «تو به ما سخن بگو و خواهيم شنيد، اما خدا به ما نگويد، مبادا بميريم.»

اِشعیا 6:8

آنگاه صدای خداوند را شنیدم که می‌گفت: «که را بفرستم و کیست که برای ما برود؟» گفتم: «گوش به فرمانم، مرا بفرست.»

دانیال 10:19

و گفت: «ای مرد بسیار محبوب، مترس! سلام بر تو باد و دلیر و قوی باش!» چون این را به من گفت، قوت گرفتم و گفتم: «ای آقایم، بگو، زیرا که مرا قوت دادی.»

اعمال رسولان 9:6

لیکن برخاسته، به شهر برو که آنجا به تو گفته می‌شود چه باید کرد.»

یوشع 5:14

گفت: «نه، بلکه من سردار لشکر خداوند هستم که الان آمدم.» پس یوشَع روی به زمين افتاده، سجده کرد و به او گفت: «آقايم به بنده خود چه می‌گويد؟»

۱سموئیل 3:10

و خداوند آمده، بايستاد و مثل دفعات پيش ندا داد: «ای سَموئيل! ای سَموئيل!» سَموئيل گفت: «بفرما، زيرا که خادم تو می‌شنود.»

۱سموئیل 3:8

و خداوند باز سَموئيل را بار سوم خواند و او برخاسته، نزد عيلی آمده، گفت: «اينک حاضرم، زيرا مرا خواندي.» آنگاه عيلی فهميد که يهوه، پسر را خوانده است.