Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




۱سموئیل 19:1 - کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

1 و شائول به پسر خود يوناتان و به تمامی خادمان خويش فرمود تا داوود را بکشند. اما يوناتان پسر شائول داوود را بسيار دوست می‌داشت.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

1 شائول به پسرش یوناتان و به همۀ خدمتگزاران خویش فرمان داد تا داوود را بکشند. اما یوناتان، پسر شائول، داوود را بسیار دوست می‌داشت.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

1 و شاول به پسر خود یوناتان و به جمیع خادمان خویش فرمود تا داود رابکشند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

1-2 شائول به پسر خود یوناتان و همهٔ افرادش گفت که قصد دارد داوود را بکشد. اما یوناتان به خاطر محبتی که به داوود داشت او را از قصد پدرش آگاه ساخت و گفت: «فردا صبح مواظب خودت باش. خودت را در صحرا پنهان کن.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

1 شائول به پسر خود یوناتان و خادمان خود گفت که داوود را به قتل برسانند. امّا چون یوناتان، داوود را دوست می‌داشت،

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

1 شائول به پسر خود یوناتان و خادمان خود گفت که داوود را به قتل برسانند. امّا چون یوناتان، داوود را دوست می‌داشت،

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




۱سموئیل 19:1
10 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

برادران او را از دور دیدند و قبل از آنکه یوسف نزدیک ایشان بیاید، با هم توطئه دیدند که او را بکشند.


و سر ايشبوشِت را نزد داوود به حِبرون آورده، به پادشاه گفتند: «اينک سر دشمنت، ايشبوشِت پسر شائول، که قصد جان تو می‌داشت. و خداوند امروز انتقام آقای ما پادشاه را از شائول و نسلش کشيده است.»


و واقع شد که چون از سخن ‌گفتن با شائول فارغ شد، دل يوناتان بر دل داوود چسبيد. و يوناتان او را مثل جان خويش دوست داشت.


و شائول گفت: «به داوود چنين بگوييد که پادشاه مهریه نمی‌خواهد، جز صد قلفه فلسطينيان تا از دشمنان پادشاه انتقام کشيده شود.» و شائول فکر کرد که داوود را به ‌دست فلسطينيان به قتل رساند.


و يوناتان با داوود عهد بست، چونکه او را مثل جان خود دوست داشته بود.


شائول بسيار غضبناک شد و اين سخن در نظرش ناپسند آمده، گفت: «به داوود ده هزاران دادند و به من هزاران دادند، پس به غير از سلطنت برای تصاحبش چه باقی است؟»


و از آن روز به بعد شائول بر داوود به چشم بد می‌نگريست.


يوناتان داوود را خبر داده، گفت: «پدرم شائول قصد قتل تو دارد، پس الان تا بامدادان خويشتن را نگاهدار و در جايی مخفی بمان و خود را پنهان کن.


و داوود از نايوت رامَه فرار کرده، آمد و به حضور يوناتان گفت: «چه کرده‌ام؟ عصيانم چيست؟ در نظر پدرت چه گناهی کرده‌ام که قصد جان من دارد؟»


و در روز سوم به زودی فرود شده، به‌ جايی که خود را در آن در روز پرحادثه پنهان کردی، بيا و در جانب سنگ اِزِل بنشين.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ