مزامیر 77:4 - Persian Old Version

⁴ چشمانم را بیدار میداشتی. بیتاب میشدم وسخن نمی توانستم گفت.

هزارۀ نو

⁴ چشمانم را باز نگاه می‌داری؛ چنان پریشانم که سخن نمی‌توانم گفت.

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

⁴ او نمی‌گذارد خواب بچشمانم بیاید. از شدت ناراحتی نمی‌توانم حرف بزنم.

مژده برای عصر جدید

⁴ خواب را از من گرفته‌ای، آن‌قدر پریشانم که نمی‌توانم حرف بزنم.

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

⁴ خواب را از من گرفته‌ای؛ آن‌قدر پریشانم که نمی‌توانم حرف بزنم.

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

⁴ چشمانم را بیدار می‌داشتی. بی‌تاب می‌شدم و سخن نمی‌توانستم گفت.

مزامیر 77:4 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ

اِستر 6:1

در آن شب، خواب از پادشاه برفت و امرفرمود که کتاب تذکره تواریخ ایام رابیاورند تا آن را در حضور پادشاه بخوانند.

ایّوب 2:13

و هفت روز و هفت شب همراه او بر زمین نشستند و کسی با وی سخنی نگفت چونکه دیدند که درد او بسیارعظیم است.

ایّوب 6:3

زیرا که الان از ریگ دریاسنگینتر است. از این سبب سخنان من بیهوده میباشد.

مزامیر 6:6

از ناله خود واماندهام! تمامی شب تخت خواب خود را غرق میکنم، و بسترخویش را به اشکها تر میسازم!