مزامیر 31:22 - Persian Old Version

²² و اما من درحیرت خود گفتم که از نظر تو منقطع شدهام. لیکن چون نزد تو فریاد کردم آواز تضرع مرا شنیدی.

هزارۀ نو

²² اما من، در دلهرۀ خود گفتم: «از چشمان تو افتادم!» اما چون تو را به یاری خواندم فریاد التماس مرا شنیدی.

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

²² من ترسیده بودم و فکر می‌کردم که دیگر از نظر خداوند افتاده‌ام؛ اما وقتی نزد او فریاد برآوردم، او دعای مرا شنید و مرا اجابت فرمود.

مژده برای عصر جدید

²² من می‌ترسیدم و فکر می‌کردم که او مرا از نظر انداخته است، امّا وقتی از او کمک خواستم، دعایم را مستجاب کرد.

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

²² من ترسیدم و فکر کردم که از‌ نظر او افتاده‌ام، امّا وقتی‌ از او کمک خواستم، او دعایم را مستجاب کرد.

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

²² و امّا من در حیرت خود گفتم که از نظر تو افتاده‌ام. لیکن چون نزد تو فریاد کردم، صدای التماس مرا شنیدی.

مزامیر 31:22 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ

ایّوب 35:14

هرچند میگویی که او رانمی بینم، لیکن دعوی در حضور وی است پس منتظر او باش.

مزامیر 116:11

درپریشانی خود گفتم که «جمیع آدمیان دروغ گویند.»

مزامیر 17:7

رحمت های خود را امتیاز ده، ای که متوکلان خویش را بهدست راست خود ازمخالفان ایشان میرهانی.

مزامیر 31:17

ای خداوند خجل نشوم چونکه تو را خواندهام. شریران خجل شوندو در حفره خاموش باشند.

مزامیر 6:9

خداونداستغاثه مرا شنیده است. خداوند دعای مرااجابت خواهد نمود.

مزامیر 66:20

متبارک باد خدا که دعای مرا ازخود، و رحمت خویش را از من برنگردانیده است.

مزامیر 88:16

حدت خشم تو بر من گذشته است و خوف های تو مراهلاک ساخته.

اِشعیا 49:14

اما صهیون میگوید: «یهوه مرا ترک نموده و خداوند مرا فراموش کرده است.»

اِشعیا 6:5

پس گفتم: «وای بر من که هلاک شدهام زیراکه مرد ناپاک لب هستم و در میان قوم ناپاک لب ساکنم و چشمانم یهوه صبایوت پادشاه را دیده است.»

حزقیال 37:11

و اومرا گفت: «ای پسر انسان این استخوانها تمامی خاندان اسرائیل میباشند. اینک ایشان میگویند: استخوانهای ما خشک شد و امید ما ضایع گردیدو خودمان منقطع گشتیم.

یونس 2:4

و من گفتم از پیش چشم توانداخته شدم. لیکن هیکل قدس تو را باز خواهم دید.

لوقا 11:10

زیرا هرکه سوال کند، یابد و هرکه بطلبد، خواهد یافت وهرکه کوبد، برای او باز کرده خواهد شد.

عبرانیان 5:7

و او در ایام بشریت خود، چونکه با فریادشدید و اشکها نزد او که به رهانیدنش از موت قادر بود، تضرع و دعای بسیار کرد و بهسبب تقوای خویش مستجاب گردید،

۱سموئیل 23:26

و شاول به یک طرف کوه میرفت و داود و کسانش به طرف دیگر کوه، و داودمی شتافت که از حضور شاول بگریزد و شاول ومردانش داود و کسانش را احاطه نمودند تا ایشان را بگیرند.

۱سموئیل 25:32

داود به ابیجایل گفت: «یهوه، خدای اسرائیل، متبارک باد که تو را امروز به استقبال من فرستاد.

۱سموئیل 27:1

و داود در دل خود گفت: «الحال روزی بهدست شاول هلاک خواهم شد. چیزی برای من از این بهتر نیست که به زمین فلسطینیان فرار کنم، و شاول از جستجوی من درتمامی حدود اسرائیل مایوس شود. پس از دست او نجات خواهم یافت.»