یوحنا 13:23 - Persian Old Version

²³ ویکی از شاگردان او بود که به سینه عیسی تکیه میزد و عیسی او را محبت مینمود؛

هزارۀ نو

²³ یکی از شاگردان، که عیسی دوستش می‌داشت، نزدیک به سینۀ او تکیه زده بود.

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

²³ یکی از شاگردان، که عیسی دوستش می‌داشت، کنار او تکیه زده بود.

مژده برای عصر جدید

²³ یکی از شاگردان كه عیسی او را دوست می‌داشت، پهلوی او نشسته بود.

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

²³ یکی از شاگردان که عیسی او را دوست می‌داشت، پهلوی او نشسته بود.

کتاب مقدس به زبان بندری

²³ یه تا اَ شاگردُن، که عیسی دوستِش ایشَستَه، سر سفره کنار عیسی یه پهلو نِشتَه.

یوحنا 13:23 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ

۲سموئیل 12:3

وفقیر را جز یک ماده بره کوچک نبود که آن راخریده، و پرورش داده، همراه وی و پسرانش بزرگ میشد، از خوراک وی میخورد و از کاسه او مینوشید و در آغوشش میخوابید و برایش مثل دختر میبود.

۱پادشاهان 4:5

و عزریاهو بن ناتان، سردار وکلاء و زابود بن ناتان کاهن و دوست خالص پادشاه،

لوقا 16:22

باری آن فقیر بمرد و فرشتگان، او را به آغوش ابراهیم بردند و آن دولتمند نیز مرد و او را دفن کردند.

یوحنا 1:18

خدا راهرگز کسی ندیده است؛ پسر یگانهای که درآغوش پدر است، همان او را ظاهر کرد.

یوحنا 11:3

پس خواهرانش نزد او فرستاده، گفتند: «ای آقا، اینک آن که او را دوست میداری مریض است.»

یوحنا 11:36

آنگاه یهودیان گفتند: «بنگرید چقدر او را دوست میداشت!»

یوحنا 11:5

و عیسی مرتا و خواهرش و ایلعازررا محبت مینمود.

یوحنا 13:24

شمعون پطرس بدو اشاره کرد که بپرسد درباره که این راگفت.

یوحنا 13:25

پس او در آغوش عیسی افتاده، بدوگفت: «خداوندا کدام است؟»

یوحنا 19:26

چون عیسی مادرخود را با آن شاگردی که دوست میداشت ایستاده دید، به مادر خود گفت: «ای زن، اینک پسر تو.»

یوحنا 20:2

پس دوان دوان نزد شمعون پطرس و آن شاگرد دیگرکه عیسی او را دوست میداشت آمده، به ایشان گفت: «خداوند را از قبر بردهاند و نمی دانیم او راکجا گذاردهاند.»

یوحنا 21:20

پطرس ملتفت شده، آن شاگردی که عیسی او را محبت مینمود دید که از عقب میآید؛ وهمان بود که بر سینه وی، وقت عشا تکیه میزد وگفت: «خداوندا کیست آن که تو را تسلیم میکند.»

یوحنا 21:24

و این شاگردی است که به این چیزها شهادت داد و اینهارا نوشت و میدانیم که شهادت او راست است.

یوحنا 21:7

پس آن شاگردی که عیسی او را محبت مینمود به پطرس گفت: «خداوند است.» چون شمعون پطرس شنید که خداوند است، جامه خود را به خویشتن پیچید چونکه برهنه بود و خود را در دریاانداخت.