Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




اِستر 2:21 - Persian Old Version

21 در آن ایام، حینی که مردخای در دروازه پادشاه نشسته بود، دونفر از خواجهسرایان پادشاه و حافظان آستانه یعنی بغتان و تارش غضبناک شده، خواستند که بر اخشورش پادشاه دست بیندازند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

21 در آن روزها، که مُردِخای بر دروازۀ پادشاه نشسته بود، بِغتان و تِرِش، که از خواجه‌سرایان پادشاه و نگهبانان آستانه بودند، خشمگین شده، دسیسه کردند تا بر خشایارشای پادشاه دست دراز کنند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

21 یک روز در حالی که مردخای در دربار پادشاه مشغول خدمت بود، دو نفر از خواجه‌سرایان پادشاه به اسامی بغتان و تارش که از نگهبانان دربار بودند، از پادشاه کینه به دل گرفته، توطئه چیدند تا او را بکشند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

21 در یکی از روزهایی که مردخای در کاخ پادشاه خدمت می‌کرد، دو نفر از خواجه سرایان به نامهای بغتان و ترش که مسئول پرده‌داری کاخ بودند، کینهٔ پادشاه را در دل خود گرفتند و نقشه‌ای طرح کردند که او را به قتل برسانند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

21 در یکی از روزهایی که مُردِخای در کاخ پادشاه خدمت می‌کرد، دو نفر از خواجه‌سرایان به نام‌های بِغتان و تِرش که مسئول پرده‌داری کاخ بودند، کینۀ پادشاه را در دل خود گرفتند و نقشه‌ای طرح کردند که او را به قتل برسانند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

21 در آن روزها، حینی که مُردِخای در دروازه پادشاه نشسته بود، دو نفر از خواجه‌سرایان پادشاه و حافظان آستانه یعنی بِغتان و تِرِش خشمگین شده، خواستند که بر اَخَشورُش پادشاه دسیسه نمایند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




اِستر 2:21
13 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

و داود به ابیشای و به تمامی خادمان گفت: «اینک پسر من که از صلب من بیرون آمد، قصد جان من دارد، پس حال چند مرتبه زیاده این بنیامینی، پس او رابگذارید که دشنام دهد زیرا خداوند او را امرفرموده است.


و بنده او، زمری که سردارنصف ارابه های او بود، بر او فتنه انگیخت و او درترصه در خانه ارصا که ناظر خانه او در ترصه بود، مینوشید و مستی مینمود.


و خادمانش برخاسته، فتنه انگیختند ویوآش را در خانه ملو به راهی که به سوی سلی فرود میرود، کشتند.


پس خادمان آمون بر او شوریدند و پادشاه را در خانهاش کشتند.


وچون اخشورش پادشاه شد، در ابتدای سلطنتش بر ساکنان یهودا و اورشلیم شکایت نوشتند.


و چون دوشیزگان، بار دیگر جمع شدند، مردخای بر دروازه پادشاه نشسته بود.


در آن شب، خواب از پادشاه برفت و امرفرمود که کتاب تذکره تواریخ ایام رابیاورند تا آن را در حضور پادشاه بخوانند.


و درآن، نوشتهای یافتند که مردخای درباره بغتان وترش خواجهسرایان پادشاه و حافظان آستانه وی که قصد دست درازی بر اخشورش پادشاه کرده بودند، خبر داده بود.


که پادشاهان را نجات میبخشی، و بنده خود داود را از شمشیر مهلک میرهانی.


و دانیال از پادشاه درخواست نمود تا شدرک و میشک و عبدنغو رابر کارهای ولایت بابل نصب کرد و اما دانیال دردروازه پادشاه میبود.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ