۲پادشاهان 9:17 - Persian Old Version17 پس دیده یانی بر برج یزرعیل ایستاده بود، و جمعیت، ییهو را وقتی که میآمد، دید و گفت: «جمعیتی میبینم.» و یهورام گفت: «سواری گرفته، به استقبال ایشان بفرست تا بپرسد که آیاسلامتی است؟» အခန်းကိုကြည့်ပါ။هزارۀ نو17 چون دیدبانِ برج یِزرِعیل، جماعت یِیهو را دید که به آن سو میآیند، بانگ برآورد: «جماعتی میبینم.» یورام گفت: «سواری به استقبال ایشان گسیل دارید تا بپرسد که آیا خیر است؟» အခန်းကိုကြည့်ပါ။کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر17 دیدبانی که بر برج شهر یزرعیل بود، وقتی دید ییهو و همراهانش میآیند با صدای بلند خبر داده، گفت: «چند سوار به این طرف میآیند.» یورام پادشاه گفت: «سواری بفرست تا بپرسد خبر خوشی دارند یا نه.» အခန်းကိုကြည့်ပါ။مژده برای عصر جدید17 دیدبانی که بر بُرجی دیدهبانی در یزرعیل ایستاده بود، ییهو و مردانش را دید که نزدیک میشوند. پس با صدای بلند گفت: «من سوارانی را میبینم که میآیند.» یورام پاسخ داد: «سواری را بفرست تا بپرسد که دوست هستند یا دشمن.» အခန်းကိုကြည့်ပါ။مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳17 دیدبانی که بر بُرجی در یِزرِعیل به دیدهبانی ایستاده بود، یِیهو و مردانش را دید که نزدیک میشوند. پس با صدای بلند گفت: «من سوارانی را میبینم که میآیند.» یورام پاسخ داد: «سواری را بفرست تا بپرسد که آنها دوست هستند یا دشمن.» အခန်းကိုကြည့်ပါ။کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده17 دیدهیانی بر برج یِزرِعیل ایستاده بود، و جماعت ییهو را وقتی که میآمد، دید و گفت: «جماعتی میبینم.» یِهورام گفت: «سواری گرفته، به استقبال ایشان بفرست تا بپرسد که آیا سلامتی است؟» အခန်းကိုကြည့်ပါ။ |