۲پادشاهان 6:15 - Persian Old Version15 و چون خادم مرد خداصبح زود برخاسته، بیرون رفت. اینک لشکری باسواران و ارابهها شهر را احاطه نموده بودند. پس خادمش وی را گفت: «آهای آقایم چه بکنیم؟» အခန်းကိုကြည့်ပါ။هزارۀ نو15 بامدادِ روز بعد، چون خادمِ مرد خدا برخاست و بیرون رفت، دید سپاهی با اسبان و ارابهها شهر را محاصره کرده است. خادم پرسید: «آه ای سرورم، چه کنیم؟» အခန်းကိုကြည့်ပါ။کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر15 صبح زود وقتی خدمتکار الیشع بیدار شد و بیرون رفت، دید لشکر عظیمی با ارابهها و اسبان فراوان، شهر را محاصره کردهاند. پس با عجله نزد الیشع بازگشت و فریاد زد: «ای سرورم، چه کنیم؟» အခန်းကိုကြည့်ပါ။مژده برای عصر جدید15 صبحگاه، هنگامیکه خادم الیشع برخاست و بیرون رفت و دید، سپاهی با اسبان و ارّابهها شهر را محاصره کردهاند به الیشع گفت: «ای سرورم، چه باید کرد؟» အခန်းကိုကြည့်ပါ။مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳15 صبحگاهان، خادم اِلیشَع برخاسته بیرون رفت و دید که سپاهی با اسبان و ارّابهها شهر را محاصره کردهاند. او پیش اِلیشَع برگشت و گفت: «ای سرورم، چه باید کرد؟» အခန်းကိုကြည့်ပါ။کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده15 و چون خادم مرد خدا صبح زود برخاسته، بیرون رفت. اینک لشکری با سواران و ارابهها شهر را محاصره نموده بودند. پس خادمش او را گفت: «آه، ای آقایم، چه بکنیم؟» အခန်းကိုကြည့်ပါ။ |