۲پادشاهان 5:23 - Persian Old Version

²³ نعمان گفت: «مرحمت فرموده، دو وزنه بگیر.» پس بر او ابرام نمود تا او دو وزنه نقره را در دوکیسه با دو دست لباس بست و بر دو خادم خودنهاد تا پیش او بردند.

هزارۀ نو

²³ نَعَمان گفت: «مرحمت فرموده، دو وزنه برگیر.» او به اصرار از جِیحَزی خواست آن هدایا را بپذیرد، و سپس دو وزنه نقره را در دو کیسه با دو دست جامه گذاشت و از دو تن از خادمانش خواست آنها را برای جِیحَزی حمل کنند.

کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

²³ نعمان با اصرار گفت: «خواهش می‌کنم شش هزار مثقال نقره ببر.» سپس نقره را در دو کیسه ریخت و دو دست لباس روی دوش دو نفر از خادمانش گذاشت تا همراه جیحزی نزد الیشع ببرند.

مژده برای عصر جدید

²³ نعمان گفت: «خواهش می‌کنم شش هزار تکهٔ نقره بگیرید.» و اصرار کرد و آنها را در دو کیسه گذاشت و با دو دست لباس به دو نفر از خدمتکارانش داد و آنها را جلوتر از جیحزی روانه کرد.

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

²³ نَعمان گفت: «خواهش می‌کنم شش هزار تکّۀ نقره بگیرید.» او به‌اصرار آن‌ها را در دو کیسه گذاشت و با دو دست لباس به دو نفر از خدمتکارانش داد و آن‌ها را جلوتر از جیحَزی روانه کرد.

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

²³ نَعَمان گفت: «مرحمت فرموده، دو وزنه بگیر.» پس بر او اصرار نمود تا او دو وزنه نقره را در دو کیسه با دو دست لباس بست و بر دو خادم خود نهاد تا پیش او بردند.

۲پادشاهان 5:23 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ

پیدایش 33:11

پس هدیه مرا که به حضورت آورده شد بپذیر، زیرا خدا به من احسان فرموده است و همهچیز دارم.» پس او را الحاح نمود تا پذیرفت.

۱پادشاهان 20:7

آنگاه پادشاه اسرائیل تمامی مشایخ زمین راخوانده، گفت: «بفهمید و ببینید که این مرد چگونه بدی را میاندیشد، زیرا که چون به جهت زنان وپسرانم و نقره و طلایم فرستاده بود، او را انکارنکردم.»

۲پادشاهان 12:10

و چون دیدند که نقره بسیار در صندوق بود، کاتب پادشاه و رئیس کهنه برآمده، نقرهای را که در خانه خداوند یافت میشد، در کیسه هابسته، حساب آن را میدادند.

۲پادشاهان 2:17

اما به حدی بر وی ابرام نمودند که خجل شده، گفت: «بفرستید.» پس پنجاه نفر فرستادند و ایشان سه روز جستجو نمودند اما او را نیافتند.

۲پادشاهان 5:16

اوگفت: «به حیات یهوه که در حضور وی ایستادهام قسم که قبول نخواهم کرد.» و هرچند او را ابرام نمود که بپذیرد ابا نمود.

۲پادشاهان 5:5

پس پادشاه ارام گفت: «بیا برو ومکتوبی برای پادشاه اسرائیل میفرستم.»

۲پادشاهان 6:3

و یکی از ایشان گفت: «مرحمت فرموده، همراه بندگانت بیا.» او جواب داد که «میآیم.»

اِشعیا 30:6

وحی درباره بهیموت جنوبی: از میان زمین تنگ و ضیق که از آنجا شیر ماده و اسد وافعی ومار آتشین پرنده میآید. توانگری خویش را برپشت الاغان و گنجهای خود را بر کوهان شتران نزد قومی که منفعت ندارند میبرند.

لوقا 11:54

و در کمین او میبودند تا نکتهای از زبان او گرفته مدعی اوبشوند.