Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




غزل غزلها 5:2 - کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

2 می‌خوابم، اما دلم آرام ندارد. صدای محبوبم را می‌شنوم که بر در کوبیده، می‌گوید: «باز کن ای محبوبهٔ من و ای دلدار من، ای کبوتر من که در تو عیبی نیست. سرم از ژالهٔ شبانگاهی خیس شده و شبنم بر موهایم نشسته است.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

2 من خوابیده بودم، اما دلم بیدار بود. هان دلداده‌ام بر در زد و گفت: «در بر من بگشا، ای خواهرم، ای نازنینم! ای کبوتر من، ای گُلِ بی‌خارم! زیرا سَرم از شبنم خیس است و موهایَم از قطرات شب، مرطوب!»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

2 من در خواب هستم اما دلم بیدار است. آوازمحبوب من است که در را میکوبد (و میگوید): «از برای من باز کنای خواهر من! ای محبوبه من وکبوترم وای کامله من! زیرا که سر من از شبنم و زلفهایم از ترشحات شب پر است.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

2 من خواب هستم، امّا دلم بیدار است. در عالم خواب صدای محبوبم را می‌شنوم که در می‌زند و می‌گوید: «در را بازکن ای عزیز من، ای عشق من، ای کبوتر من و ای آنکه در جمال و زیبایی کامل هستی، زیرا سرم از شبنم سحرگاهی و حلقه‌های مویم از نم‌نم باران شب، ‌تَر است.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

2 من خواب هستم، امّا دلم بیدار است. صدای محبوبم را می‌شنوم که در می‌زند و می‌گوید: «در را بازکن، ای عزیز من، ای عشق من، ای کبوتر من، و ای آنکه از هر جهت کامل هستی، زیرا سرم از شبنم سحرگاهی و حلقه‌های مویم از نم‌نم باران شب، ‌خیس است.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

2 من در خواب هستم اما دلم بیدار است. آواز محبوب من است که در را می‌کوبد و می‌گوید: «از برای من باز کن، ‌ای خواهر من! ای محبوبه من و کبوترم و ‌ای کامل من! زیرا که سر من از شبنم و زلفهایم از قطرات شب پر است.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




غزل غزلها 5:2
39 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

یعقوب برای ازدواج با راحیل هفت سال برای لابان کار کرد، ولی به قدری راحیل را دوست می‌داشت که این سالها در نظرش چند روز آمد.


خوشا به حال آنان که راست‌کردارند، و مطابق شریعت خداوند رفتار می‌کنند.


من یهوه خدای تو هستم، که تو را از بردگی در مصر رهانیدم. دهان خود را باز کن و من آن را از برکات خود پر خواهم ساخت.


ای پسرم، به من گوش بده و از زندگی من سرمشق بگیر.


ای محبوب من، تو چه جذاب و دوست داشتنی هستی! سبزه‌زارها بستر ما هستند


محبوبم به من گفت: «ای محبوبهٔ من، ای زیبای من، برخیز و بیا.


ای کبوتر من که در شکاف صخره‌ها و پشت سنگها پنهان هستی، بگذار صدای شیرین تو را بشنوم و صورت زیبایت را ببینم.


گوش کنید! این محبوب من است که دوان‌دوان از کوهها و تپه‌ها می‌آید.


شب هنگام در بستر خویش او را که جانم دوستش دارد به خواب دیدم: به دنبال او می‌گشتم، اما او را نمی‌یافتم.


تو چه زیبایی، ای محبوبهٔ من! در تو هیچ نقصی نیست.


ای محبوبهٔ من و ای عروس من، تو با یک نگاهت دلم را ربودی و با یک حلقهٔ گردنبندت مرا در بند کشیدی.


سر او با موهای مواج سیاه رنگش، با ارزشتر از طلای ناب است.


در را برای محبوبم باز می‌کنم، ولی او رفته است. چقدر دلم می‌خواهد باز صدایش را بشنوم! دنبالش می‌گردم، اما او را در هیچ جا نمی‌یابم. صدایش می‌کنم، ولی جوابی نمی‌شنوم.


بوسه‌هایت چون گواراترین شرابها است. باشد که این شراب به محبوبم برسد و بر لبان و دهانش به ملایمت جاری شود.


آبهای بسیار نمی‌توانند شعلهٔ عشق را خاموش کنند و سیلابها قادر نیستند آن را فرو نشانند. هر که بکوشد با ثروتش عشق را بچنگ آورد، جز خفت و خواری چیزی عایدش نخواهد شد.


پشتم را به ضرب شلّاق کسانی که مرا می‌زدند سپردم و در برابر کسانی که ریش مرا می‌کندند و به صورتم آب دهان می‌انداختند و به من اهانت می‌کردند، مقاومت نکردم.


بسیاری از مردم با دیدن او متحیر می‌شوند، زیرا صورت او به قدری عوض شده که دیگر شکل انسان ندارد.


در حالی که او سخن می‌گفت من بیهوش بر زمین افتادم. ولی او مرا گرفت و بلند کرد


فرشته‌ای که با من صحبت می‌کرد، مرا مثل شخصی که خوابیده باشد، بیدار کرد.


زیرا هر که درخواست کند، به دست خواهد آورد، و هر که بجوید، پیدا خواهد کرد، و هر که بکوبد، در به رویش باز خواهد شد.


به این شکل، کلام خدا توسط اشعیای نبی به حقیقت پیوست که گفته بود: «او ضعف‌های ما را برداشت و مرض‌های ما را حمل کرد.»


صبح روز بعد، وقتی هنوز هوا تاریک بود، عیسی برخاست و تنها به جای خلوتی رفت تا در آنجا دعا کند.


پس او با شدت بیشتری به دعا ادامه داد، و از کشمکش روحی آنچنان در رنج و عذاب بود که عرق او همچون قطره‌های درشت خون بر زمین می‌چکید.


در یکی از آن روزها، عیسی برای دعا به کوهستان رفت و تمام شب را به راز و نیاز با خدا پرداخت.


اما در این هنگام، پطرس و همراهانش به خواب رفته بودند. وقتی بیدار شدند، عیسی و آن دو مرد را غرق در نور و جلال دیدند.


او پیشاپیش گوسفندان حرکت می‌کند و گوسفندان به دنبالش می‌روند، چون صدای او را می‌شناسند.


طبیعت کُهنۀ من با او مصلوب شد. پس دیگر من نیستم که زندگی می‌کنم، بلکه مسیح است که در من زندگی می‌کند! و این زندگی که در بدن خاکی می‌کنم، به‌واسطۀ ایمان و توکل به پسر خداست که مرا محبت نمود و خود را برای من فدا ساخت.


و هر چیزی که نور بر آن بتابد، خود نیز تبدیل به نور می‌گردد. از این رو است که گفته شده: «ای تو که خوابیده‌ای، بیدار شو و از میان مردگان برخیز، و نور مسیح بر تو خواهد درخشید.»


آنان همان کسانی هستند که خود را آلودۀ زنان نساخته‌اند، زیرا باکره‌اند. آنان هر جا برّه می‌رود، او را دنبال می‌کنند. این اشخاص از بین مردم خریداری شده‌اند تا به عنوان هدیهٔ مقدّس به خدا و برّه تقدیم شوند.


اکنون در مقابل در ایستاده، در را می‌کوبم. هر که صدای مرا بشنود و در را بگشاید، داخل شده، با او همسفره خواهم شد و او نیز با من.


با این همه، در ساردس کسانی هستند که لباس خود را با لکه‌های این دنیا آلوده نکرده‌اند؛ ایشان شایستگی خواهند داشت که در لباس سفید در کنار من گام بردارند.


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ