Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




غزل غزلها 1:7 - کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

7 ای محبوب من، به من بگو امروز گله‌ات را کجا می‌چرانی؟ هنگام ظهر گوسفندانت را کجا می‌خوابانی؟ چرا برای یافت تو، در میان گله‌های دوستانت سرگردان شوم؟

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

7 ای محبوبِ جان من مرا بگوی، که گلۀ خود را کجا می‌چَرانی؟ نیمروزان آنها را کجا می‌خوابانی؟ چرا باید چون زنی پوشیده‌روی در کنار گله‌های رفیقانت باشم؟

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

7 ای حبیب جان من، مرا خبر ده که کجامی چرانی و در وقت ظهر گله را کجا میخوابانی؟ زیرا چرا نزد گله های رفیقانت مثل آواره گردم.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

7 ای عشق من، به من بگو که گلّه‌ات را کجا می‌چرانی؟ هنگام ظهر گوسفندانت را کجا می‌خوابانی؟ چرا در بین گلّه‌های دوستانت به دنبال تو بگردم؟

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

7 ای عشق من، به من بگو که گلّه‌ات را کجا می‌چرانی؟ هنگام ظهر گوسفندانت را کجا می‌خوابانی؟ چرا باید در بین گلّه‌های دوستانت به‌دنبال تو بگردم؟

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

7 ‌ای حبیب جان من، مرا خبر ده که گله کجا می چرانی؟ و در وقت ظهر آنها را کجا می‌خوابانی؟ زیرا چرا نزد گله‌های رفیقانت مثل آواره‌ها بگردم؟

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




غزل غزلها 1:7
33 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

یوسف گفت: «در جستجوی برادران خود و گله‌هایشان می‌باشم. آیا تو آنها را دیده‌ای؟»


خداوند را دوست می‌دارم زیرا ناله و فریاد مرا می‌شنود


ای خداوند، ای قوت من، تو را دوست دارم!


ای خداوند، نزد تو فریاد برمی‌آورم؛ ای تکیه‌گاه من، دعایم را بشنو! اگر دعای مرا نشنوی به سرنوشت کسانی دچار خواهم شد که الان در قبرها خفته‌اند.


ای شبان اسرائیل، به صدای ما گوش فرا ده! ای که قبیلهٔ یوسف را مانند گلهٔ گوسفند رهبری می‌کنی، جلال و شکوه خود را بنمایان! ای خدایی که بر فراز کروبیان جلوس فرموده‌ای،


محبوبم از آن من است و من از آن محبوبم. او گلهٔ خود را در میان سوسنها می‌چراند.


محبوب من در میان مردان مانند درخت سیبی است در میان درختان جنگلی. در زیر سایه‌اش می‌نشینم، و میوه‌اش کامم را شیرین می‌سازد.


محبوب من سفیدرو و زیباست. او در میان ده هزار همتایی ندارد.


دهانش شیرین است و وجودش دوست داشتنی. ای دختران اورشلیم، این است محبوب و یار من.


ای دختران اورشلیم، شما را قسم می‌دهم که اگر محبوب مرا یافتید به او بگویید که من از عشق او بیمارم.


محبوب من به باغ خود نزد درختان معطر بلسان رفته است، تا گله‌اش را بچراند و سوسنها بچیند.


من از آن محبوب خود هستم و محبوبم از آن من است. او گلهٔ خود را در میان سوسنها می‌چراند.


ای محبوبهٔ من، بگذار صدایت را از باغ بشنوم، دوستانم منتظرند تا صدایت را بشنوند.


بابِل دیگر هرگز آباد و قابل سکونت نخواهد شد. حتی اعراب چادرنشین نیز در آنجا خیمه نخواهند زد و چوپانان گوسفندان خود را در آن مکان نخواهند چرانید.


شب را در اشتیاق تو به سر می‌برم و هنگام سپیده دم تو را می‌طلبم. هنگامی که تو جهان را داوری کنی آنگاه مردم مفهوم عدالت را خواهند آموخت.


او مانند شبان، گلهٔ خود را خواهد چرانید؛ بره‌ها را در آغوش خواهد گرفت و میشها را با ملایمت هدایت خواهد کرد.


اینک سرودی دربارهٔ محبوب خود و تاکستانش می‌سرایم: محبوب من تاکستانی بر تپه‌ای حاصلخیز داشت.


«خداوند لشکرهای آسمان چنین می‌فرماید: در این سرزمین که همهٔ شهرهایش ویران شده و انسان و حیوانی در آن به چشم نمی‌خورد، بار دیگر چوپانان گله‌های خود را خواهند چرانید،


وقتی او بیاید با قوت و جلال خداوند، خدای خود گلهٔ خود را خواهد چرانید. قوم او در امنیت زندگی خواهند کرد، زیرا تمام مردم جهان به عظمت او پی خواهند برد،


«اگر پدر یا مادر خود را بیش از من دوست بدارید، شایسته نیستید که از آنِ من باشید؛ و اگر پسر یا دختر خود را بیش از من دوست بدارید، شایسته نیستید که از آنِ من باشید.


«من شبان نیکو هستم. شبان نیکو از جان خود می‌گذرد تا گوسفندان را از چنگال گرگها نجات دهد.


برای بار سوم عیسی به او فرمود: «ای شمعون، ای پسر یونا، آیا مرا دوست می‌داری؟» پطرس رنجیده‌خاطر شد که عیسی برای بار سوم از او پرسید که «آیا مرا دوست می‌داری؟» پس گفت: «سرورم، شما از همه چیز آگاهید. می‌دانید که دوستتان دارم.» عیسی به او فرمود: «پس به بره‌های کوچک من خوراک بده.


با اینکه شما تا به حال مسیح را ندیده‌اید، اما او را دوست دارید. اکنون نیز گرچه او را نمی‌بینید، اما به او ایمان دارید؛ و این ایمان چنان شادی عظیم و پرجلالی در قلب شما به وجود آورده که قابل وصف نیست.


این «سنگ» برای شما که ایمان دارید، بسیار گرانبهاست، اما برای بی‌ایمانان همان سنگی است که درباره‌اش گفته شده: «سنگی که معماران دور افکندند، سنگ اصلی ساختمان شده است.»


این افراد بین ما بودند، اما در واقع از ما نبودند، چه در غیر این صورت نزد ما می‌ماندند. وقتی از ما جدا شدند، معلوم شد که اصلاً از ما نبودند.


زیرا ”برّه“ که پیش تخت ایستاده است، ایشان را خوراک داده، شبان آنان خواهد بود و ایشان را به چشمه‌های آب حیات هدایت خواهد کرد؛ و خدا هر اشکی را از چشمان ایشان پاک خواهد نمود.»


روت به مادرشوهرش گفت: «او به من گفت که تا پایان فصل درو می‌توانم در کشتزارش به دنبال دروگرانش خوشه‌چینی کنم.»


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ