Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




مکاشفه 11:12 - کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

12 و صدایی از آسمان خواهند شنید که به آن دو می‌گوید: «به اینجا بالا بیایید!» آنگاه ایشان در برابر چشمان حیرت‌زدهٔ دشمنان، با ابرها به آسمان بالا خواهند رفت.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

12 آنگاه شنیدند که صدایی بلند از آسمان به آنها گفت: «به اینجا بالا بیایید!» و آنان پیش چشم دشمنانشان در دلِ ابری به آسمان بالا رفتند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

12 وآوازی بلند از آسمان شنیدند که بدیشان میگوید: «به اینجا صعود نمایید.» پس در ابر، به آسمان بالا شدند و دشمنانشان ایشان را دیدند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

12 آنگاه آن دو، صدای بلندی از آسمان شنیدند كه به آنان می‌گفت: «به اینجا بیایید.» و آنان پیش چشم دشمنان خود در ابری به آسمان رفتند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

12 آنگاه آن دو، صدای بلندی از آسمان شنیدند که به آنان می‌گفت: «به اینجا صعود نمایید!» و آنان پیش چشم دشمنان خود در ابری به آسمان رفتند.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس به زبان بندری

12 اُغایه اُشُ صدای بلندی اَ آسَمُن شُشنُت که بهشُ شَگُو: «بیِی ایجا بالا!» و اُشُ توو یه ابری به آسَمُن بالا رفتِن. و دشمنُنِشُ سِیل نگاشُ بودَن.

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




مکاشفه 11:12
21 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

زمان آن رسیده بود که خداوند ایلیا را در گردباد به آسمان ببرد. ایلیا وقتی با الیشع از شهر جلجال خارج می‌شد، به او گفت: «تو در اینجا بمان، چون خداوند به من فرموده است به بیت‌ئیل بروم.» ولی الیشع جواب داد: «به خداوند زنده و به جان تو قسم، من از تو جدا نمی‌شوم!» پس با هم به بیت‌ئیل رفتند.


در حالی که آن دو با هم قدم می‌زدند و صحبت می‌کردند، ناگهان ارابه‌ای آتشین که اسبان آتشین آن را می‌کشیدند، ظاهر شد و آن دو را از هم جدا کرد و ایلیا در گردباد به آسمان بالا رفت.


در آنجا هم گروه انبیای اریحا نزد الیشع آمده، از او پرسیدند: «آیا خبر داری که خداوند می‌خواهد امروز مولایت را از تو بگیرد؟» او گفت: «بله، می‌دانم. ساکت باشید!»


بدکاران این را می‌بینند و خشمگین می‌شوند؛ دندانهای خود را به هم می‌فشارند و همراه آرزوهایشان از بین می‌روند.


ای خداوند، چه کسی می‌تواند به خیمهٔ تو وارد شود؟ چه کسی می‌تواند به حضور مقدّس تو راه یابد؟


چه کسی می‌تواند به خانهٔ مقدّس خداوند که بر کوه واقع است راه یابد؟


لطف و مهربانی خود را به من نشان ده، مرا یاری کن و دلداری ده، تا آنانی که از من نفرت دارند این را ببینند و شرمنده شوند.


چرخهای همهٔ ارابه‌ها از جا کنده شدند چنانکه به سختی می‌توانستند حرکت کنند. مصری‌ها فریاد برآوردند: «بیایید فرار کنیم، چون خداوند برای اسرائیلی‌ها با ما می‌جنگد.»


در دل خود می‌گفتی: ”تا به آسمان بالا خواهم رفت، تخت سلطنتم را بالای ستارگان خدا خواهم نهاد و بر قلهٔ کوهی در شمال که خدایان بر آن اجتماع می‌کنند جلوس خواهم کرد.


اما آنانی که به خداوند امید بسته‌اند نیروی تازه می‌یابند و مانند عقاب پرواز می‌کنند؛ می‌دوند و خسته نمی‌شوند، راه می‌روند و ناتوان نمی‌گردند.


اینها کیستند که مانند ابر به سوی سرزمین اسرائیل در حرکتند؟ ایشان به کبوترهایی می‌مانند که به لانه‌های خود باز می‌گردند.


آنگاه خواهید دید که خدا با اشخاص خوب و بد، با خدمتگزاران خود و آنانی که او را خدمت نمی‌کنند، چگونه رفتار می‌کند.»


اما روحش به دنیای مردگان رفت. در آنجا، در همان حالی که عذاب می‌کشید، به بالا نگاه کرد و از دور ابراهیم را دید که ایلعازر در کنارش ایستاده است.


پس از آنکه عیسی این سخنان را به پایان رساند، در مقابل چشمان ایشان، به سوی آسمان بالا بُرده شد و ابری او را از نظر ایشان پنهان ساخت.


سپس، ما که هنوز زنده‌ایم و روی زمین باقی هستیم، همراه ایشان در ابرها ربوده خواهیم شد تا همگی، خداوند را در هوا ملاقات کنیم و تا ابد با او باشیم.


زن، پسری به دنیا آورد. این پسر با عصای آهنین بر تمام قومها فرمان خواهد راند. پس وقتی پسر به دنیا آمد، از دست اژدها ربوده شد و به سوی خدا و تخت او بالا برده شد.


من به هر که پیروز شود، اجازه خواهم داد که بر تخت سلطنتی‌ام، در کنار من بنشیند، همان‌طور که من نیز پیروز شدم و در کنار پدرم بر تخت او نشستم.


سپس، همان‌طور که نگاه می‌کردم، دیدم که در آسمان دروازه‌ای گشوده شد. آنگاه همان آوایی که قبلاً نیز شنیده بودم، به گوشم رسید؛ آن آوا که همچون صدای شیپوری نیرومند بود، به من گفت: «بالا بیا تا وقایع آینده را به تو نشان دهم.»


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ