مزامیر 38:6 - کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

⁶ به خود می‌پیچم و به کلی خمیده شده‌ام. تمام روز می‌نالم و به این سو و آن سو می‌روم.

هزارۀ نو

⁶ به خود می‌پیچم و بسیار خم گشته‌ام؛ همۀ روز ماتم‌کنان می‌گردم.

Persian Old Version

⁶ به خود میپیچم وبی نهایت منحنی شدهام. تمامی روز ماتمکنان تردد میکنم.

مژده برای عصر جدید

⁶ به خود می‌پیچم و قامتم منحنی شده و سراسر روز ناله می‌کنم.

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

⁶ به خود می‌پیچم و قامتم خَم شده و سراسر روز در ماتم هستم.

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

⁶ به خود می‌پیچم و بی نهایت خم شده‌ام. تمامی روز ماتم‌کنان تردد می‌کنم.

مزامیر 38:6 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ

ایّوب 30:28

تاریکی وجودم را تسخیر کرده و از شدت غم به این سو و آن سو می‌روم و قرار ندارم. در میان جماعت می‌ایستم و با التماس کمک می‌طلبم.

ایّوب 7:5

بدنم پر از کرم و زخم است. پوست بدنم ترک خورده و پر از چرک است.

مزامیر 107:17

افراد نادان، به سبب رفتار شرارت‌بار و آلوده به گناه خود، ضعیف و بیمار شدند،

مزامیر 145:14

خداوند همهٔ کسانی را که در زحمتند یاری می‌دهد و دست افتادگان را می‌گیرد و بر می‌خیزاند.

مزامیر 31:10

عمرم با آه و ناله به سر می‌رود. بر اثر گناه، قوتم را از دست داده‌ام و استخوانهایم می‌پوسند.

مزامیر 35:14

مانند یک دوست و برادر برای آنها دل سوزاندم؛ چنان اندوهگین بودم که گویی مادرم را از دست داده‌ام!

مزامیر 42:5

ای جان من، چرا محزون و افسرده‌ای؟ بر خدا امید داشته باش! او را دوباره ستایش کن، زیرا او خدا و نجا‌ت‌دهندۀ توست!

مزامیر 42:9

به خدا که صخرهٔ من است می‌گویم: «چرا مرا فراموش کرده‌ای؟ چرا باید به سبب ستم دشمنان ناله‌کنان به این سو و آن سو بروم؟»

مزامیر 43:2

خدایا، تو پناهگاه من هستی؛ چرا مرا طرد کرده‌ای؟ چرا باید به سبب ستم دشمنان ناله‌کنان به این سو و آن سو بروم؟

مزامیر 57:6

دشمنانم برایم دام گسترده‌اند تا مرا گرفتار سازند و من در زیر بار غصه خم شده‌ام. آنها در سر راه من چاه کندند، اما خودشان در آن افتادند.

مزامیر 6:6

از نالیدن خسته شده‌ام. هر شب بسترم را غرق اشک می‌سازم.

مزامیر 88:9

چشمانم از شدت گریه ضعیف شده‌اند. ای خداوند، هر روز از تو درخواست کمک نموده و دست نیاز به سویت دراز می‌کنم تا بر من رحم کنی.

اِشعیا 38:14

صدایم به زحمت شنیده می‌شد، مانند قمری می‌نالیدم. از بس به آسمان چشم دوخته بودم، چشمانم ضعیف شده بود. دعا کردم که خداوند کمکم کند.