امثال 18:19 - کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

¹⁹ به دست آوردن دل برادر رنجیده، سختتر از تصرف یک شهر حصاردار است. منازعه بین دو برادر، دیوار جدایی ایجاد می‌کند.

هزارۀ نو

¹⁹ برادر رنجیده، از شهر حصاردار تسخیرناپذیرتر است؛ مجادله همچون پشت‌بندهای دروازۀ بستۀ دِژ است.

Persian Old Version

¹⁹ برادر رنجیده از شهر قوی سختتر است، ومنازعت با او مثل پشت بندهای قصر است.

مژده برای عصر جدید

¹⁹ به دست آوردن دلِ خویشاوندی که رنجیده، سخت‌تر است از تصرّف یک شهر مستحکم. مشاجرهٔ خویشاوندان دیوار جدایی بین آنها ایجاد می‌کند.

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

¹⁹ به دست آوردن دلِ خویشاوندی که رنجیده، سخت‌تر است از تصرّف یک شهر مستحکم؛ مشاجرۀ خویشاوندان بین آن‌ها دیوار جدایی ایجاد می‌کند.

کتاب مقدس - ترجمه کلاسیک بازنگری شده

¹⁹ برادر رنجیده از شهر قوی سختتر است و مجادله با او مثل پشت‌بندهای قلعه است.

امثال 18:19 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ

پیدایش 37:11

برادرانش به او حسادت می‌کردند، ولی پدرش دربارۀ خوابی که یوسف دیده بود، می‌اندیشید.

۲سموئیل 13:22

اما ابشالوم به سبب این عمل زشت از امنون کینه به دل داشت و دربارهٔ این موضوع با او هیچ سخن نمی‌گفت.

۲سموئیل 13:28

ابشالوم به افراد خود گفت: «صبر کنید تا امنون مست شود، آنگاه با اشارهٔ من، او را بکشید. نترسید! اینجا فرمانده منم. شجاع باشید!»

۱پادشاهان 12:16

بنابراین وقتی مردم دیدند که پادشاه جدید به خواسته‌های ایشان هیچ اهمیتی نمی‌دهد، فریاد برآوردند: «ما خاندان داوود را نمی‌خواهیم! ما با پسر یسا کاری نداریم! ای مردم، به شهرهای خود برگردیم. بگذارید رحبعام بر خاندان خودش سلطنت کند.» به این ترتیب، قبیله‌های اسرائیل رحبعام را ترک نمودند و او فقط پادشاه سرزمین یهودا شد.

۲تواریخ 13:17

آنها در آن روز ۵۰۰٬۰۰۰ سرباز اسرائیلی را کشتند.

امثال 16:32

صبر از قدرت بهتر است و کسی که بر خود مسلط باشد از شخصی که شهری را تسخیر نماید برتر است.

امثال 18:18

قرعه، دعوا را می‌خواباند و به منازعهٔ بین حریفان زورمند خاتمه می‌دهد.

امثال 18:20

انسان نتیجهٔ سخنانی را که از دهانش بیرون می‌آید خواهد دید.

اعمال رسولان 15:39

اختلاف آنان بر سر این موضوع به قدری شدت گرفت که از هم جدا شدند. برنابا مرقس را برداشت و با کشتی رهسپار قبرس شد؛

۱سموئیل 17:28

اما چون الیاب، برادر بزرگ داوود گفتگوی او را با آن مردان شنید، خشمگین شد و به داوود گفت: «تو در اینجا چه می‌کنی؟ چه کسی از آن چند گوسفند در صحرا مراقبت می‌کند؟ من از گستاخی و شرارت تو خبر دارم؛ تو به بهانهٔ تماشای میدان جنگ به اینجا آمده‌ای!»