خداوند به او فرمود: «از این غار بیرون بیا و روی کوه، در حضور من بایست.» وقتی ایلیا در حضور خدا ایستاد، خدا از آنجا عبور کرد و باد شدیدی در کوه پیچید. وزش باد چنان شدید بود که صخرهها از کوه فرو ریخت. اما خداوند در آن باد نبود. پس از باد، زلزلهای همه جا را لرزاند، ولی خداوند در میان آن زلزله نیز نبود.
پیش از اینکه پسرش خشمگین شود و شما را نابود کند، به پاهایش بیفتید و آنها را بوسه زنید، زیرا خشم او ممکن است هر لحظه افروخته شود. خوشا به حال همهٔ کسانی که به او پناه میبرند.
دیگر بر تاکستان خود خشمگین نیستم. اگر ببینم خارها مزاحمش هستند، آنها را یکجا آتش خواهم زد، مگر اینکه دشمنان قوم من تسلیم شوند و از من تقاضای صلح کنند.»
گناهکاران و خدانشناسانی که در اورشلیم هستند از ترس میلرزند و فریاد برمیآورند: «کدام یک از ما میتواند از آتش سوزان و دائمی مجازات خدا جان به در برد؟»
ولی خداوندا، تو تنها خدای حقیقی میباشی، تو خدای زنده و پادشاه ابدی هستی! از خشم تو تمام زمین میلرزد، و قومها به هنگام غضب تو میگریزند و خود را پنهان میسازند!
آتش خشم خود را بر شما فرو خواهم ریخت و بر آن خواهم دمید تا شعلهور گردد. شما را به دست مردمانی وحشی و بیرحم که در ویران کردن ماهرند، تسلیم خواهم نمود.
بهزودی خشم خود را بر شما فرو خواهم ریخت و شما را به سبب تمام بدیها و شرارتهایتان تنبیه خواهم نمود؛ دیگر نه چشمپوشی خواهم کرد و نه ترحم، تا بدانید که من یهوه شما را مجازات میکنم.
اما کیست که یارای ایستادن در مقابل او را داشته باشد؟ و کیست که بتواند آمدنش را تحمل کند؟ زیرا او همچون آتش سوزانی است که فلز را تصفیه میکند و مثل صابونی است که لباسها را پاک میکند.
خداوند لشکرهای آسمان میفرماید: «روز داوری مثل تنوری شعلهور فرا میرسد و همهٔ اشخاص مغرور و بدکار را مانند کاه میسوزاند. آنها مانند درخت تا ریشه خواهند سوخت و خاکستر خواهند شد.