مَرقُس 14:68 - کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

⁶⁸ پطرس انکار کرد و گفت: «نمی‌دانم چه می‌گویی!» و به گوشهٔ دیگر حیاط رفت. همان وقت خروس بانگ زد.

هزارۀ نو

⁶⁸ امّا پطرس انکار کرد و گفت: «نمی‌دانم و درنمی‌یابم چه می‌گویی!» این را گفت و به سرسرای خانه رفت. در همین هنگام خروس بانگ زد.

Persian Old Version

⁶⁸ اوانکار نموده، گفت: «نمی دانم و نمی فهمم که توچه میگویی!» و چون بیرون به دهلیز خانه رفت، ناگاه خروس بانگ زد.

مژده برای عصر جدید

⁶⁸ پطرس منكر شده گفت: «من اصلاً نمی‌دانم و نمی‌فهمم تو چه می‌گویی.» بعد از آن، او به داخل دالان رفت و در همان موقع خروس بانگ زد.

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

⁶⁸ پطرس انکار کرده گفت: «من اصلاً نمی‌دانم و نمی‌فهمم تو چه می‌گویی.» بعد از آن، او به داخل دالان رفت و در همان موقع خروس بانگ زد.

کتاب مقدس به زبان بندری

⁶⁸ ولی پطرس حاشا ایکه و ایگو: «نادونُم و نافهمُم چه اَگُفتی!» اییُ ایگو و وا طَرَه در لَهَر رَه. همی موکَع کُروس بُنگ ایدا.

مَرقُس 14:68 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ

مَرقُس 14:54

پطرس نیز از دور به دنبال عیسی می‌آمد تا وارد خانهٔ کاهن اعظم شد و میان سربازان، کنار آتش نشست.

مَرقُس 14:69

آن کنیز دوباره پطرس را دید و به دیگران گفت: «او را می‌بینید؟ او هم یکی از آنهاست!»

مَرقُس 14:70

باز پطرس انکار کرد. کمی بعد، دیگران که دور آتش بودند، به او گفتند: «تو باید یکی از آنها باشی، چون لهجه‌ات جلیلی است!»

مَرقُس 14:72

بار دوم خروس بانگ زد و پطرس گفتهٔ عیسی را به یاد آورد که به او گفته بود: «پیش از آنکه خروس دو بار بانگ بزند، تو سه بار مرا انکار خواهی کرد.» پس سخت اندوهگین شد و گریست.