Biblia Todo Logo
အွန်လိုင်း သမ္မာကျမ်းစာ

- ကြော်ငြာတွေ -




مَرقُس 10:47 - کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر

47 وقتی بارتیمائوس شنید که عیسای ناصری از آن راه می‌گذرد، شروع به داد و فریاد کرد و گفت: «ای عیسی، ای پسر داوود، بر من رحم کن!»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

هزارۀ نو

47 چون شنید که عیسای ناصری است، فریاد برکشید که: «ای عیسی، پسر داوود، بر من رحم کن!»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

Persian Old Version

47 چون شنید که عیسی ناصری است، فریاد کردن گرفت و گفت: «ای عیسی ابن داود بر من ترحم کن.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید

47 وقتی شنید كه عیسای ناصری است، شروع به فریاد كرد و گفت: «ای عیسی، پسر داوود، بر من رحم كن.»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

مژده برای عصر جدید - ویرایش ۲۰۲۳

47 وقتی شنید که عیسای ناصری است، شروع به فریاد کرده گفت: «ای عیسی، پسر داوود، بر من رحم کن!»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ

کتاب مقدس به زبان بندری

47 وختی بارتیمائوس شِشنُت که عیسای ناصرین که رد اِبودِن، غار ایزَه و ایگو: «ای عیسی، پُس داوود پادشاه، به مه رحم بُکن!»

အခန်းကိုကြည့်ပါ။ ကော်ပီ




مَرقُس 10:47
24 ပူးပေါင်းရင်းမြစ်များ  

کُندۀ خاندان داوود جوانه خواهد زد! بله، از ریشهٔ کهنۀ آن شاخه‌ای تازه میوه خواهد داد.


این است شجره‌نامۀ عیسی مسیح، پسر داوود، پسر ابراهیم.


مردم همه تعجب کردند و گفتند: «آیا ممکن است که عیسی، همان پسر داوود و مسیح موعود باشد؟»


در آنجا یک زن کنعانی نزد او آمد و التماس‌کنان گفت: «ای سَروَرِ من، ای پسر داوود، به من رحم کنید! دختر من سخت گرفتار روحی پلید شده است. روح یک لحظه او را راحت نمی‌گذارد.»


و در شهر ناصره ساکن شد. به این ترتیب، آنچه به زبان انبیا گفته شده بود، جامهٔ عمل پوشید که: «او ناصری خوانده خواهد شد.»


در همین هنگام، دو کور که کنار جاده نشسته بودند، چون شنیدند که عیسی از آنجا می‌گذرد، صدای خود را بلند کرده، فریاد زدند: «ای سَروَر ما، ای پسر داوود، بر ما رحم کن!»


جواب می‌شنیدند: «او عیسای پیامبر است از ناصرهٔ جلیل.»


مردم از جلو و از پشت سر حرکت می‌کردند و فریاد می‌زدند: «هوشیعانا بر پسر داوود! مبارک است آن که به نام خداوند می‌آید. هوشیعانا در عرش برین!»


اندکی بعد، در کنار در، کنیز دیگری به او برخورد و به آنانی که در آنجا بودند گفت: «این مرد نیز با عیسای ناصری بود.»


وقتی عیسی از خانهٔ آن دختر بیرون آمد، دو مرد نابینا به دنبال او افتاده، فریاد می‌زدند: «ای پسر داوودِ پادشاه، بر ما رحم کن.»


«ای عیسای ناصری، چرا ما را آسوده نمی‌گذاری؟ آیا آمده‌ای ما را هلاک سازی؟ تو را می‌شناسم. تو قدّوس خدا هستی!»


وقتی به ناصره، شهری که در آن بزرگ شده بود آمد، طبق عادت همیشگی‌اش، روز شَبّات به کنیسه شهر رفت. در حین مراسم، او برخاست تا قسمتی از کلام خدا را برای جماعت بخواند.


نتنائیل با تعجب پرسید: «گفتی اهل ناصره؟ مگر ممکن است از ناصره هم چیز خوبی بیرون آید؟» فیلیپ گفت: «خودت بیا و او را ببین.»


پیلاتُس دستور داد در بالای صلیب او نوشته‌ای نصب کنند که روی آن نوشته شده بود: «عیسای ناصری، پادشاه یهود.»


دیگران می‌گفتند: «این خودِ مسیح است.» بعضی نیز می‌گفتند: «این مرد نمی‌تواند مسیح باشد. آیا مسیح از جلیل می‌آید؟


به او جواب دادند: «مگر تو هم جلیلی هستی؟ برو و کتب مقدّس را با دقت بخوان تا ببینی که هیچ پیامبری از جلیل ظهور نمی‌کند.»


می‌گفتند: «ما با گوش خودمان شنیدیم که می‌گفت عیسای ناصری معبد را خراب خواهد کرد و تمام احکام موسی را باطل خواهد ساخت!»


«من، عیسی، فرشتهٔ خود را نزد شما فرستادم تا این چیزها را به کلیساها اعلام کند. من از اصل و نسب داوود هستم. من ستارهٔ درخشندهٔ صبح می‌باشم.»


ကြှနျုပျတို့နောကျလိုကျပါ:

ကြော်ငြာတွေ


ကြော်ငြာတွေ